ی پسره فروردین ماه چنان ازش خوشم اومد خانواده خوب پسر خوب همه چیز خوب
بعد خواهرم فتنه انداخت و مادرم نذاشت جایی ک اون هست برم و ۶ ماه گذشت هی تو فکرش بودم
الان هنوز میبینمش باز گرایش دارم سمتش
در صورتی ک نسبت به هیچکس نداشتم بار اوله
با اینک مشکلات شدید با خانواده دارم و طوری ک باید اصن بذارم برم شهر دور و دیگ ارتباطی بینمون نباشه باز هم نمیدونم چرا قلبم گیر کرد پیش این
اگر دوستت داره که بسم الله
چون بقیه میگن نه ت ناخوداگاه بیشتر جذب میشی عشق نیس
کلا میدونی هر پسری میومد سمتم همه رو خودم رد میکردم از ترس خواهرم
زندگیم نابود شد اینطور
الان من حس خوب ندارم این پسره از اول میدونستم اینم بفهمه یکاری میکنه آخرم کرد
خب قسمت بدش اینه اوایل وایبمون خوب بود و نمیخواستم کسی کاری کنه
۶ ماه ندیدیم همو دلسردی داد
بااجازه استاتر
این پیام میزارم اینجا میشه برای شفای مادرم نفری یه صلوات بفرستید ممنون میشم
