سی و خوردی سنمه دیگه نه رویا دارم نه هیچی ،بیخیال ازدواجشدم بچه ک بماند،دلم انقد پیره انقدر پیره که منی که دلم خیلی چیزها میخواست الان نمیخاد از همچی گذشتم من هیچی دیگه واسه از دست دادن ندارم،اونایی که همسنم هستین چه حسی دارین الان؟مول من بیخیال شدین یا…؟
یه وقتایی واقعا خیلی حالم بده و از همه چی ناامید میشم. خیلی نارحتم از عمر و جوونیم که اینجوری گذشت و بدشانسیهای مکرر و اتفاقات تلخی که برام افتاد ولی خب چارهای نیست باید به زور امید و انگیزه برای خودم درست کنم!