دیروز یکی از فامیلامون که دخترش هم سن منه اومده بود ملاقات بابام . میگفت همین که بیست سالش شد براش هدیه ماشین xخریدیم کشور yفرستادیمش ۲۲ سالگی z کیلوگرم طلایی که براش جمع کرده بودیم فروختم پولشو دادم به خودش گفتم هرکاری میخوای بکن . وضعیت مالیشون متوسطه دقیقا مشابه ماست. بعد کلی به مامانم غر زد که تو چرا برای بچه هات هیچی جمع نکردی؟ چرا طلا نداره دخترت ؟ چرا پشت هم بچه آوردی به جای اینا میذاشتی یکی یا دوتا داشته باشی به همه شون برسی .
دیشب به مامانم گفتم دیدیی مردم چفدب به بچه هاشون میرسن مامانمم امروز صبح گفت اصلا دلم نمیخواد با تو و آیلین روبرو بشم من زن بودن بلد نبودم خیلیی کارها براتون نکردم .