دسو پام داره میلرزه نشسته بودیم تو ماشین با دوس پسرم داشتیم حرف میزدیم البته صندلی عقد پتو ایناهم پهن کرده بودیم خدایی کار خاصی نکردیم والا فقط حرف میزدیم لباسامونم در نیاوردیم هیچی فقط عادی حتی بغل همم نبودیم من طرف صندلیای جلو تکیه داده بودم اون طرف صندوق عقب یهو در باز شد پلیس گفت پیاد بشید و فلان نگا کرد یکم پرسید مال کجایید زن و شوهرید اینا رفتن ولی خیلی بد نگا کرد ما خانوادمون یکم نظامی میترسم یه روز منو ببینه بشناسه به نظرتون یادش میمونه