مادرشوهرم اومد خونمون هی از چیدمان دکوریا ایراد گرفت بعد گفت نه اینجور نمیشه خیلی تو مخمن پاشد جابه جا کنه منم عصبی شدم گفتم میشه دست نزنید من اینجور که چیدمان کردم دوست دارم.
شوهرم یهو گفت حرف نزن مامانم تو خونه من حق داره هرکاری دلش خواست انجام بده تو کی هستی نمیزاری مادرشوهرمم گفت عیب نداره من عادت کردم به بی احترامی شوهرم گفت نه نباید عادت کنی تو هرچی بگی وظیفمونه بگیم چشم بزرگترمی.