واسه چهارتا درخت زیتون تو حیاط هر روز به بهونه کندن زیتون سر ظهر ساعت دو اینا پا میشن میان اینجا، زنگ هم میزنن به شوهرم که ما داریم میایم...
بچه کوچیک دارم درک ندارن سر ظهر شاید خونه ادم کثیف بود، شاید وسیله پذیرایی مهیا نبود،
کاش فقطم خودش میومد، با شوهر و بچه هاش
انگار اینجا خونه خالشونه...
همش با شوهر ساده بی زبونم بحث دارم سر اینا
کلافم
کاش حداقل میومدن یه بار می کندن و میرفتن
هر روز اینحان 😑
یه روز میان سبز می کنن برا ترشی
یه روز میان سیاهارو می کنن برا روغن...
دلم نمی خواد درشونو باز کنم
