اگه مادرشوهرتون عمل کرده باشه

ناخنک 

یکی از اعضای خانواده ام عملش کرده 

چون متخصص هست و اتفاقا خیلی هم هواش داشته و پول خیلی کمی ازشون گرفته

پول ویزیت و اینا هم که هیچی 

نه نمی‌خوایم تشکر کنن ولی هی تو گروه می‌نویسن کاش بقیه می فهمیدن 

جاریم اگه راضی بود تو گروه جواب تشکر اینا رو میداد 

آره نبود اصلا خونه 

باشه 

دخترشون وظیفه داره 

این عمل چیزی نیست ولی چند سال پیش کمرش عمل کرد همین جاریم بصورت داوطلبانه از یه شهر دور اومد 

اونموقع خونشون دور بود 

خونه زندگی و شوهر و بچه رو ول کرد اومد دو ماه از مادر شوهرم پرستاری کرد که دیسک کمر گرفت همونموقع .یکی دیگه از جاریام هم یه ماه رفت کمک کامل .منم اونموقع دوره عقد بودم و چهارشنبه پنجشنبه جمعه ها شوهرم میومد منو می‌برد کار می‌کردم مثلا جاریم ناهار میپخت من ظرفا میشستم جارو هر روز می‌کشیدم حتی جورابهاو شورت  برادر شوهر مجردم میشستم 

ولی خب چند وقت پیش خونشون بودم مادر شوهرم برگشت گفت من عمل کردم فقط فلانی همین جاریم که میگم بدردم خورده بقیشون هیچی 

درصورتی که خدا شاهده من چقدر کمک کردم بقیه کمک کردن 

ولی نمی بینن 

دقیقا 

لطفا کامنت های که می‌زارم برای بقیه تو همین تاپیک رو بخون تا بفهمی من چی میگم 

من یادمه پارسال داشتم درس میخوندم تو خونشون 

مادر شوهرم اومد گفت بیا فلان کارو کن 

من رفتم انجام دادم گفتم امتحان دارم باید زود برم بخونم گفت وظیفت هست 

نه بی مهری نیست خودم براش نوبت عمل گرفتم یکی از اعضای خانواده ام براش عمل کرده و فقط خصوصی عمل می‌کنه اما بخاطر من دولتی عمل کرد مادر شوهرم رو و خیلی هم احترام داشته و کلی هواش داره تو بیمارستان .

حتی میخواستم همراهش برم که پسرش گفت نیاز نیست بیای کارمون زود میشه برمیگردیم 

بعد دیگه هر روز زنگش میزدم ولی شوهرم نبود نمیشد برم چون شهرمون کوچیک هست اسنپ گیر نمیاد و تاکسی هم بخوام بگیرم اونا روستا هستم باید از همه جاهای خلوت رد بشه من میترسم 

حسادت سر کار کردن 😐😐

حالت خوبه ؟؟

نه ایشون خیلی خود شیرین هست خیلی میخواد خودش دخالت کنه تو کارا 

ظرفایی که من و شوهرم غذا خوردیم پا میشه فورا میشوره در صورتی که خودم می‌شورم این چه کاریه می‌کنه 

نه مثلا یکی رو مثال زدم 

همیشه فورا می‌شورم 

دقیقا همه چیزا که گفتی منم تجربه کردم 

من مریض میشم با همسرم. فقط زنگ میزنن به همسرم سراغش میگیرن و خداحافظ 

انگار من وجود ندارن 

تا قبل از دو ماه پیش من هر هفته به مادرشوهر و خواهرشوهرم زنگ میزدم احوال پرسی 

خاک بر سرم حیف شارژام 

ولی تا حالا یه بار اونا زنگ نزدن بهم بقران 

مگه اینکه زنگ بزن به پسرشون جواب نده مجبور بشن زنگ بزنن به من 

تا حالا منو دعوت نکردن ینی نه من 

بلکه همه جاریام 

ولی وقتی میرم اونجا می بینم مادر شوهرم گوشی دستش هست و زنگ میزنه به جاریم میگه چه خبر چه می‌کنی بیا خونه دلم برات تنگ شده 

خب پس اونم باید متقابل اینکار انجام بده 

وقتی پنج شیش تا عروس رفتارشون مثل کنه و فقط همین جاریم شورش رو در آورده پس مشکل من نیستم 

شما چی فکر میکنید پیش خودتون 

شوهر من بچه مامانی هست کاری برای پیش اومد رفت خارج از شهر اصلا خونه نبود من ندیدمش ولی روزی دو هزار بار زنگ مامانش میزنه میگه ببخشید نتونستم بیام هنوز 

حسودیم نشده دلم براش میسوزه چون همین چند ماه پیش کمر درد گرفته بود به حد اینکه عین پیرزن ها خم شده بود 

اونم زن 30 ساله که اوج جوونیش هست 

نه بد دل نیست 

اونجا راهش خلوت و ترسناک هست یکم چون روستا هست نمیتونم تنهایی برم خودم میترسم