اسی من عقد بودم بیمارستان بستری شدم خانواده شوهرم اصلا نیومدن عیادتم نه بیمارستان نه وقتی اومدم خونه
مسافرت زیارتی میرفتم زنگ میزدم خدافظی میکردم ولی تو سفر اونا به شوهرم زنگ میزدن ولی با من صحبت نمیکردن
خیلی بی مهری های دیگه دیدم ازشون
الان منم همینجوری شدم مادر شوهرم مریض میشه نمیرم عیادت. میرن مسافرت زنگ نمیزنم خواهر شوهرم زایمان کرد نرفتم بیمارستان. دلیل کارامم به شوهرم گفتم و میدونه
من از زندگی شما خبر ندارم ولی اگه بی مهری دیدی شما هم نکن بذار هر چقد میخوان گله کنن
فک کن مادرت عمل کنه نری پیشش😐
آره همشون پشتش هستن حتی شوهر من
ولی مهم نیست
دو ماه پیش که جاریم از کمر درد تو سن 30 سالگی خم شده بود و نمیتونست راه بره می‌دیدی این حرف رو نمی دی
خودش میخواد کار کنه !
وگرنه پرستار بگیرن
دخترش که وضعش خوبه
من جاریام زایمان میکردن مادر شوهرم تا ده روز بیست روز اصلا دیدن این زن و بچه نمی رفت اینا خودشون میومدن
عزیزم ظاهرن شما حسودیتون شده که از جاریت تعریف میکنند
دست اونام درد نکنه که تشکر میکنند
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
