خواهر بزرگترم بندر
شوهرش نیروی دریایی
بابای من تاحالا یک بارم بابام مارو کتک نزده
حالا شوهر خواهرم ،خاهرمو به خاطر حاضر جوابی زده
درحالیکه اومدن خواستگاری دیدن خواهر من حاضر جواب
حتی عذرخواهیم نکرد
پسرا فکر کردن چه عنین
پدری که ببست سال نونمونن داده
مادری که شب بیداریمون کشیده مارو نزده بعد شما
خواهرم گفت طلاق میگیرم هنوز سال دوم بعدا معلوم نیست چیکارم کنه مامانم گفت من مشکلی ندارم ولی بزار قبلش پدرت باهاش صحبت کنه
مرتیکه آشغال خواهر منو زده