شوهرم ۱ ساله رفته یه جا کارمیکنه به عنوان کار دوم
اونجا همه چ خوب بود
تااینکه من فهمیدم همکارش شمارشو داده بهش
اصلا نیازی به این کار نیست به نظر من
پیجشو داده بود به سوهرم فالوش کرده بود
بحثمون شد و جمع شد
انفالوش کردبگذریم
چند وقت پیش آخر وفت بود رفتم دیدم دختره وایساده بود پیش شوهرم و آمار کارهارو میداد
حس خوبی نگرفتم باهم حرف زدیم
و دختره گفت میخواین برین  رستوران اونسری میگفتی میخواین برین  به شوهرم گفت
بعد گمشده رفت
بازم بحثمون شد
و دیروز بازم سر زده رفتم
دیدم نشسته پیش شوهرم هرکدوم سرشون تو گوشی خودش بود
اصلا حس خوبی نگرفتم و شوهرم میدونه که ازش متنفرم
با دختره اصلا حرف نزدم و رفتیم بیرون از اتاق
دختره اومد گفت من میرم آخر وقت بود
بازم بحثمون شد
گفتم چراینجا نشسته بود گفت خب من جیکا کنم بکم نشین پستش ازشوهرم بالاتره
جالبه دختره هم بامن حرف نزد
من اصلا حس خوبی بهش ندارم
شوهرم گفت من هیج کاری نمیکنم مثلا میخوای مچ منو بگیری بحثمون بالا گرفت گفت تو فضولی که آخر وقت میای یه ساعت زودتر بیا
تورو خدا بگین این یعنی چی
شوهرم گفت حلالت نمیکنم به من شک میکنی تهمت میزنی