من یه پسر خاله بیچاره دارم که رتبه50کشور بود ولی تو جایی مثل تهران ترجیح داد کارمند نشه چون خونه هم نمی تونست بخره من هیچ نفرتی ازش ندارم و به نظرم اون فقط یه قربانیه که قضاوت مردم اون رو به این روز انداخته
ولی مادر و مادربزرگم هی به خاله ام میگفتن کی ازدواج می کنه کی از این خونه میره کی قراره جدا شه وقتی خودم میذارم جاش نابود میشم
الان مامانم برگشته میگه اینده تو از پسر خاله ات بدتره درحالی که اون الانشم گل خونه داره بیچاره فقط خونه نداره خسته شدم خییییییییییییلی خسته شدم از بی شعوری اطرافانیم خیلی خفه میشم