امروز داشتممیرفتم دکتر در مغازه دیدمش چقدر بزرگ شده بود پخته شده بود قیافش و مشغول کارو زندگی بود
یه لحظه شک به دلم افتاد ناخودآگاه مقایسه هه شروع شد که این اونجوریه اون اونجوریه
انقدر مغزم درگیره رفتم پیوی که تو اینستا ازش مکنده بود و پیامایی که دادیمو دیدم دقیقا چیزایی که من از دوسپسرم میخوام الانو همشو اونوموقع بهممیداد و من هیچ توجهی بهشون نکرده بودم