این لذت پنج دقیقه ای چه کوفتیه که حاضری به خاطرش دخترت رو آواره کنی و پسر تن لش یارو رو بیاری خونت.ما زنا کی می‌خوایم مستقل شیم و وابستگی به هر حیوانی نداشته باشیم
عزیزم
خوب گوش کن چی میگم حرف بقیه رو هم بذار کنار
من یه مشاورم
الان که مامانت عصبانیه هیچی
ببین تو مادر بدی نداری
شانزده سال برات ناپدری نیاورده و ازدواج نکرده فقط بخاطر تو حتی اگر اینو بهت نگه
الان هم قطعا انتخابش انتخاب خوبیه و اون مرد مرد پاکیه
مادرت گول مال و منال رو نخورده و الان داره با مردی ازدواج میکنه که اهل کاره احتمالا چشم پاکه و اهل خدا و پیامبرش
اما الان مادرت نگرانه نکنه پسر اون آدم برای تو مشکلی ایجاد کنه و بین عقل و احساس گیر کرده
از طرفی هستی بابت سالها تنهایی و یک تنه مرد خونه بودن و زن خونه بودن و احتیاج داره یکی پشت و پناهش باشه
از طرفی نمیدونه چطوری تورو حفظ کنه
میخواد چند ماهی پسر طرف رو بشناسه بعد تورو وارد خونه کنه
برای مادرت نامه بنویس
بهش بگو اینهمه سال زحمت رو کشیدی برای بزرگ شدن و آسیب ندیدم تنها موندی
الان با بیرون کردن من زندگی برادرم رو خراب می‌کنی.
یا برام یه خونه اجاره من در حد چهل متر
یا صبر کن عقد کن و صبر کن من کنکور بدم بزنم شهرستان برم خوابگاه تو ازدواج کن
سال سرنوشت منم نذار هروقت تا وقتی زنده یادت نیافتم بگم مادرم زندگیمو خراب کرد
من نظر عاقلانه میدم
نه نظر احساسی
اون مرد حدود پنجاه و خورده ای سالشه و قطعا رو پای خودش به جایی رسیده که به خونه خریده یه مغازه و دوتا بچه بزرگ کرده
کاملا طبیعی
به هر دلیلی خونه رو بابت مهر به همسرش داده
الان یه مغازه داره
دوتا بچه دارن هر دو بزرگ
چرا نباید ازدواج کنه با این خانم؟
نهایتا سال بعد دخترش میره دانشگاه سن چهار سال بعد هم ازدواج میکنه
چرا باید این زن و مرد که بچه کوچیک هم ندارن تنها بمونن تا هشتاد سالگی
چرا انقدر خود خواهیم
چرا راحت قضاوت میکنیم
شانزده سال مادر این دختر تنهایی هم مادر بوده هم پدر
جوون بوده کلی نیازهاشو کنترل کرده
الان دخترش بزرگه
چرا انقدر زن ستیز هستید
چرا اون زن برای انتخاب همسر الان باید شماتت بشه
مگه کار خلاف شرع داره میکنه
نیاز به یه پناه داره که هرمردی به خودش اجازه نده بگه شب بیا خونمون
نیاز به یه حلقه تو دستش داره تا بگه همسر دارم
یکم درک کنید اون خانم رو
پدربزرگ مادربزرگ .. عمو یا دایی داری گلم؟؟
تاپیک هاتو خوندم دختر
چقدر شرایطت مثل منه
منم پدرم فوت شد و مادرم ازدواج کرد با مردی که از خودش خونه نداشت
و اومد تو خونه ما
دقیقا همین اتفاق هابی که برای تو افتاده برا منم افتاد
برو بگرد دنبال وصیت نامه بابات شاید هنوز دور نینداخته باشه خیلی بدرد میخوره برای شکایت و پیگیری
سرنوشتت چه غمناک
اما ناراحت نشی تو فقط اومدی اینجا بگی و بقیه رو ناراحت کنی
نه حاضری با مادری که تهمت دزدی بهت میزنه و میخاد تو رو پرت کنه بیرون که ی پسر غریبه بیاد تو خونه ی که حق تواه حقتو بگیری میگن حقوقت رو جدا کن میگی نه
میگن داداشت رو در جریان بذار میگی نه
تو راحت میتونی حقوق خودت رو بگیری
مادرت حاضره ماشین و خونه بده به غریبه حقوق که حق تواه بده به غریبه اما تو...
به هیچ چیزی راضی نمیشی حداقل داداشت رو در جریان بذار
بشین سفت و سخت بخون برو ی شهر دیگه
بعدش مامانت میرسه روزی که بیاد بگه شوهرم زدم خونه پولا ماشین رو ازم گرفت
از حقت نگذر نفرین ناحق به هیچ جا نمیرسه دختر صغیره از برگ گل لطف تره مادرت اینو نمیدونه دختر آه داره اذیت نکنه تو این حرفا رو میزنی من بگم ببخشید پس حقته هر چی سرت بیاد
برا حقت بجنگ نذار به دست ی نامرد دیگه برسن
خاک تو سر مامانت. هیچ جا نمیری! پاتو از خونه بیرون نمیذاری.مامانت خیلی دلش رابطه میخواد بره شوهرجونش واسش ی خونه اجاره کنه. ب هیییییچ وجه خونه داداشت نمیری چون زندگی اونا بهم میریزه. بزرگتری اگر داری بجز مامان احمقت؛ صداش بزن شرایط بگو بلکه جمعش کنن
همیشه مشاورهاهم درست نمیگن خانم مشاور این روش شما کجاش عاقلانه است که انتخاب مادره یه انتخاب درسته که دوتا نر خرو قراره بیاره تو خونه....مردی که قراره خودش که هیچ پسره 20 سالشم با خودش بیاره بنظر تو مشاور گزینه ی خوبیه.این عاقلانه استو.
این نظراتت هم بزار برا اونا که میان دفترت.
اسی همه مادرت بی احترامی کردن راحت شدی دلت خنک شددد
من هیچوقت بدی مادرم جایی نمیگم که یه عده دهن گشاد بهش بی احترامی کنن ولی تو این کارو کردی
