2777
2789
عنوان

مامانم بی اجازه رفته در کمدمو باز کرده میگه تو دزدی بخاطر نامزدش 😭

| مشاهده متن کامل بحث + 67265 بازدید | 1079 پست
چیشده داداشت چکار کرد زنده ای حالت خوبه؟


داداشم اومد با مامانم بحثش شد . خیلی دعوا بالا گرفت داداشم میگفت بابام بهت اعتماد کرد گفت یه وقت بچه ها خونرو ازت نگیرن که بی سرپناه نشی حالا داری خواهر منو بی سرپناه میکنی ؟ گفت پدر اون مردو درمیارم فکر نکن ولش میکنم ( نمیدونست یارو خونه نداره و قراره بیاد خونه ی ما )
گفت گو.ه خورده میخواد پسر الدنگشو با خودش برداره بیاره اصن غلط کرده خودشم میخواد بیاد . دهنشونو سرویس میکنم و...
بخاطر یکی که معلوم نیست از کدوم جوبی پیدا شده اینجوری میکنی تو مادری اخه و ...
مامانمم زد به مظلوم نمایی گفت شماها نمیفهمید من تنهام من حس تنهایی میکنم شما از قصد اینجوری میکنید من تو تنهایی بمیرم هرچی دارمو بالا بکشید
داداشم گفت من اگه به مال تو نیاز داشتم عین سگ جون نمیکندم ، خواهرمم با وجود من نیاز به مال و اموال تو نداره ما بخاطر خودت میگیم هرچی داری نداریو میگیره عین سگ پرتت میکنه بیرون و ..
درست کامل یادم نیست یه همچین چیزایی رد و بدل شد
خلاصه خیلی دعوا بالاگرفت من همرو یادم نیست

بعدم داداشم گفت وسایلاتو جمع کن نمیزارم یه لحظه ام اینجا بمونی و ...
من مخالفت کردم گفتم همینجا میمونم فردا بیا دنبالم بریم برا شکایت ( جلو مامانم نگفتم تو اتاق به داداشم گفتم )
اخرم به زور اوردتم خونشون گفت فردا باهم از خونه ی ما میریم شکایت میکنیم ، بعدش میرم سراغ اون دوتا حمال نمیزارم بیان خونه ، بعد میری خونه ، وسایلاتو جمع میکنی میای خونه ی ما ، یاسمن ( زنش ) خودش گفت بردار بیارش اینجا . من ولی راضی نشدم قسمش دادم گفتم نمیام خونتون . راضیش کردم اخرم گفت قفل اتاقتو درست میکنم ، بعد گفت از این قفلای ضد سرقت به در اتاقت میزنم اگه یارو پسرشو برداشت اورد در اتاقتو کامل قفل میکنی با درب ضد سرقت نمیتونه کاری کنه و .. بعدم گفت ولی من نمیزارم پاشن بیان اینجا . به مامانمم گفته بود ، گفت یا خونه میگیره تورو برمیداره میبره یا نمیزارم پاشونو بزارن اینجا خون به پا میکنم .

حالا الان خونشونم فردا میریم برا شکایت
خیلی شرمنده ی زن داداشمم توروخدا دعا کنید مشکل حل شه اصلا دلم نمیخواد حتی 1 ساعت مزاحمشون باشم

چیشده داداشت چکار کرد زنده ای حالت خوبه؟


داداشم اومد با مامانم بحثش شد . خیلی دعوا بالا گرفت داداشم میگفت بابام بهت اعتماد کرد گفت یه وقت بچه ها خونرو ازت نگیرن که بی سرپناه نشی حالا داری خواهر منو بی سرپناه میکنی ؟ گفت پدر اون مردو درمیارم فکر نکن ولش میکنم ( نمیدونست یارو خونه نداره و قراره بیاد خونه ی ما )
گفت گو.ه خورده میخواد پسر الدنگشو با خودش برداره بیاره اصن غلط کرده خودشم میخواد بیاد . دهنشونو سرویس میکنم و...
بخاطر یکی که معلوم نیست از کدوم جوبی پیدا شده اینجوری میکنی تو مادری اخه و ...
مامانمم زد به مظلوم نمایی گفت شماها نمیفهمید من تنهام من حس تنهایی میکنم شما از قصد اینجوری میکنید من تو تنهایی بمیرم هرچی دارمو بالا بکشید
داداشم گفت من اگه به مال تو نیاز داشتم عین سگ جون نمیکندم ، خواهرمم با وجود من نیاز به مال و اموال تو نداره ما بخاطر خودت میگیم هرچی داری نداریو میگیره عین سگ پرتت میکنه بیرون و ..
درست کامل یادم نیست یه همچین چیزایی رد و بدل شد
خلاصه خیلی دعوا بالاگرفت من همرو یادم نیست

بعدم داداشم گفت وسایلاتو جمع کن نمیزارم یه لحظه ام اینجا بمونی و ...
من مخالفت کردم گفتم همینجا میمونم فردا بیا دنبالم بریم برا شکایت ( جلو مامانم نگفتم تو اتاق به داداشم گفتم )
اخرم به زور اوردتم خونشون گفت فردا باهم از خونه ی ما میریم شکایت میکنیم ، بعدش میرم سراغ اون دوتا حمال نمیزارم بیان خونه ، بعد میری خونه ، وسایلاتو جمع میکنی میای خونه ی ما ، یاسمن ( زنش ) خودش گفت بردار بیارش اینجا . من ولی راضی نشدم قسمش دادم گفتم نمیام خونتون . راضیش کردم اخرم گفت قفل اتاقتو درست میکنم ، بعد گفت از این قفلای ضد سرقت به در اتاقت میزنم اگه یارو پسرشو برداشت اورد در اتاقتو کامل قفل میکنی با درب ضد سرقت نمیتونه کاری کنه و .. بعدم گفت ولی من نمیزارم پاشن بیان اینجا . به مامانمم گفته بود ، گفت یا خونه میگیره تورو برمیداره میبره یا نمیزارم پاشونو بزارن اینجا خون به پا میکنم .

حالا الان خونشونم فردا میریم برا شکایت
خیلی شرمنده ی زن داداشمم توروخدا دعا کنید مشکل حل شه اصلا دلم نمیخواد حتی 1 ساعت مزاحمشون باشم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اسی به منم بگو مشکلت چطور شد حل شد ؟


داداشم اومد با مامانم بحثش شد . خیلی دعوا بالا گرفت داداشم میگفت بابام بهت اعتماد کرد گفت یه وقت بچه ها خونرو ازت نگیرن که بی سرپناه نشی حالا داری خواهر منو بی سرپناه میکنی ؟ گفت پدر اون مردو درمیارم فکر نکن ولش میکنم ( نمیدونست یارو خونه نداره و قراره بیاد خونه ی ما )
گفت گو.ه خورده میخواد پسر الدنگشو با خودش برداره بیاره اصن غلط کرده خودشم میخواد بیاد . دهنشونو سرویس میکنم و...
بخاطر یکی که معلوم نیست از کدوم جوبی پیدا شده اینجوری میکنی تو مادری اخه و ...
مامانمم زد به مظلوم نمایی گفت شماها نمیفهمید من تنهام من حس تنهایی میکنم شما از قصد اینجوری میکنید من تو تنهایی بمیرم هرچی دارمو بالا بکشید
داداشم گفت من اگه به مال تو نیاز داشتم عین سگ جون نمیکندم ، خواهرمم با وجود من نیاز به مال و اموال تو نداره ما بخاطر خودت میگیم هرچی داری نداریو میگیره عین سگ پرتت میکنه بیرون و ..
درست کامل یادم نیست یه همچین چیزایی رد و بدل شد
خلاصه خیلی دعوا بالاگرفت من همرو یادم نیست

بعدم داداشم گفت وسایلاتو جمع کن نمیزارم یه لحظه ام اینجا بمونی و ...
من مخالفت کردم گفتم همینجا میمونم فردا بیا دنبالم بریم برا شکایت ( جلو مامانم نگفتم تو اتاق به داداشم گفتم )
اخرم به زور اوردتم خونشون گفت فردا باهم از خونه ی ما میریم شکایت میکنیم ، بعدش میرم سراغ اون دوتا حمال نمیزارم بیان خونه ، بعد میری خونه ، وسایلاتو جمع میکنی میای خونه ی ما ، یاسمن ( زنش ) خودش گفت بردار بیارش اینجا . من ولی راضی نشدم قسمش دادم گفتم نمیام خونتون . راضیش کردم اخرم گفت قفل اتاقتو درست میکنم ، بعد گفت از این قفلای ضد سرقت به در اتاقت میزنم اگه یارو پسرشو برداشت اورد در اتاقتو کامل قفل میکنی با درب ضد سرقت نمیتونه کاری کنه و .. بعدم گفت ولی من نمیزارم پاشن بیان اینجا . به مامانمم گفته بود ، گفت یا خونه میگیره تورو برمیداره میبره یا نمیزارم پاشونو بزارن اینجا خون به پا میکنم .

حالا الان خونشونم فردا میریم برا شکایت
خیلی شرمنده ی زن داداشمم توروخدا دعا کنید مشکل حل شه اصلا دلم نمیخواد حتی 1 ساعت مزاحمشون باشم

پدرتون فقط یک سوم اموالش رو میتونه ببخشه اجازه نداشته خونه رو کامل به مادرتون ببخشه دادگاه شکایت کنی ...

خب من نمیدونم این خونه و اون پولا یک سوم مالش بودن یا نه . شاید یک سومش بودن من که سر درنمیارم

بابات فقط می‌توانسته برای یک سوم اموالش وصیت کنه پس اگه فقط تو وصیت نامه قید شده که خونه مال مادرته ...

سند به نام مامانمه همون اول گفتم ولی من نمیدونم این خونه و پولا یک سوم اموالش بودن یا نه . من اصلا همه ی اینایی که الان شما و کاربرا گفتید رو نمیدونستم

بزنگ داداشت اگ غمخوارته موضوعو بگو

گفتم بهش

داداشم اومد با مامانم بحثش شد . خیلی دعوا بالا گرفت داداشم میگفت بابام بهت اعتماد کرد گفت یه وقت بچه ها خونرو ازت نگیرن که بی سرپناه نشی حالا داری خواهر منو بی سرپناه میکنی ؟ گفت پدر اون مردو درمیارم فکر نکن ولش میکنم ( نمیدونست یارو خونه نداره و قراره بیاد خونه ی ما )
گفت گو.ه خورده میخواد پسر الدنگشو با خودش برداره بیاره اصن غلط کرده خودشم میخواد بیاد . دهنشونو سرویس میکنم و...
بخاطر یکی که معلوم نیست از کدوم جوبی پیدا شده اینجوری میکنی تو مادری اخه و ...
مامانمم زد به مظلوم نمایی گفت شماها نمیفهمید من تنهام من حس تنهایی میکنم شما از قصد اینجوری میکنید من تو تنهایی بمیرم هرچی دارمو بالا بکشید
داداشم گفت من اگه به مال تو نیاز داشتم عین سگ جون نمیکندم ، خواهرمم با وجود من نیاز به مال و اموال تو نداره ما بخاطر خودت میگیم هرچی داری نداریو میگیره عین سگ پرتت میکنه بیرون و ..
درست کامل یادم نیست یه همچین چیزایی رد و بدل شد
خلاصه خیلی دعوا بالاگرفت من همرو یادم نیست

بعدم داداشم گفت وسایلاتو جمع کن نمیزارم یه لحظه ام اینجا بمونی و ...
من مخالفت کردم گفتم همینجا میمونم فردا بیا دنبالم بریم برا شکایت ( جلو مامانم نگفتم تو اتاق به داداشم گفتم )
اخرم به زور اوردتم خونشون گفت فردا باهم از خونه ی ما میریم شکایت میکنیم ، بعدش میرم سراغ اون دوتا حمال نمیزارم بیان خونه ، بعد میری خونه ، وسایلاتو جمع میکنی میای خونه ی ما ، یاسمن ( زنش ) خودش گفت بردار بیارش اینجا . من ولی راضی نشدم قسمش دادم گفتم نمیام خونتون . راضیش کردم اخرم گفت قفل اتاقتو درست میکنم ، بعد گفت از این قفلای ضد سرقت به در اتاقت میزنم اگه یارو پسرشو برداشت اورد در اتاقتو کامل قفل میکنی با درب ضد سرقت نمیتونه کاری کنه و .. بعدم گفت ولی من نمیزارم پاشن بیان اینجا . به مامانمم گفته بود ، گفت یا خونه میگیره تورو برمیداره میبره یا نمیزارم پاشونو بزارن اینجا خون به پا میکنم .

حالا الان خونشونم فردا میریم برا شکایت
خیلی شرمنده ی زن داداشمم توروخدا دعا کنید مشکل حل شه اصلا دلم نمیخواد حتی 1 ساعت مزاحمشون باشم

مامانت الکی گفته الان دیگه وصیت ملاک نیست حتی وکیلا میگن اگر کسی از بچه هاتو تو وصیت نامت نام نبری ی ...

اخه بابام 16 سال پیش فوت شد اون تایمم این قانون بود ؟ یا نبود ؟ اخه سند به نامشه

اخه بابام 16 سال پیش فوت شد اون تایمم این قانون بود ؟ یا نبود ؟ اخه سند به نامشه

خب برو بپرس یا پول نداری وکیل آنلاین و حضوری بدی از چت جی پی تی با فیل تر شکن بپرس

عضو گروه قد بلندا شدم 😂👈https://www.ninisite.com/discussion/topic/11223900/%d9%85%d8%a7-%d9%82%d8%af%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af%d8%a7?page=1

اگر قانون اون زمانم همین بوده میتونی بازم شکایت کنی چون عملا ارث شما رو نداده و ازتون سو استفاده کرده چون بچه بودین

عضو گروه قد بلندا شدم 😂👈https://www.ninisite.com/discussion/topic/11223900/%d9%85%d8%a7-%d9%82%d8%af%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af%d8%a7?page=1
گفتم بهشداداشم اومد با مامانم بحثش شد . خیلی دعوا بالا گرفت داداشم میگفت بابام بهت اعتماد کرد گفت یه ...

باید میزد تو دهن مامانت دندوناش می‌ریخت تو خلقش خفه می شد زنیکه بیشرف اشغال اگه فیک نیستی تاپیک و به نه نه یک خرابتر نشون بده داشت چند سالشه

به مادرت بگو، بشین یکم فکر کن، آخه وقتی دختر بزرگ داری ، میخوای شوهر کنی!!!! اون شوهر اگه چشم ناپاکی داشته باشه، نه نه نه نه نذار، نذار، آدرس بده من بیام با مادرت منطقی حرف بزنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792