چند روز قبل من تپش قلب بالا گرفتم و زنگ پارتنرم زدم ک حالم خوب نیست.اون فک کرد شوخی میکنم ساعت ۶ صبح بود گفت نیم ساعت دیگ میام ولی چون من میدونستم نمیاد خودم زنگ اورژانس زدم..اورژانس اومد منو برد بیمارستان ..پارتنرم بعد ۳ ساعت زنگ زد و باورش شد ک حالم خوب نیست موقع ملاقات ۵ دقیقه اومد رفت..دیگه بمن شوک وارد کردن ک تپش بیاد پایین..اونم تو حالت هوشیاری ..بیهوشی نکردن همان سر صبح..من مرگو با چشما خودم دیدم.....اینارو تعریف کردم واسش..یک روزه تو سی سی یو تحت نظر بودمو مرخص شدم..حالا با پارتنر هرجا میرفتم تعریف میکردو میگفت ک من قلبم مشکل داره و فلان..هرچی بهش میگفتم من بدم میاد تعریف میکنی نمیخام دوستات بمن حس ترحم داشته باشند ..میگفت میگم بهشون ک یوقت حالت بد شد بدونن چکار کنن..ولی من فک میکردم از عمد میگه میخاد منو کوچیک کنه..نظر شما چیه؟