ماجرای عذابایی ک از بچگیم بهم داد تو تاپیک قبله لطفا بخونید🥲💔از بچگیم بخاطر بی اهمیت ترین چیزا منو به شکل دردناک و وحشیانه ای میزد...از بچگیم صدام در نیومد اما الان دارم مقاومت میکنم و جوابشونو میدم چون تحملم تمومه. حرفای بدی راجب پدرم گفتم ک اونم شنیده...گفتم شاید بفهمه کاراش چقد ب من آسیب رسونده...گفتم پدرم سرهرچیز کوچیکی منت میزاره و میاد میزنه و دوسش ندارم و ازش متنفرم و..... تازه بیدار شدم دیدم کلی پیام داده. البته این پیاماش بعد هر کتکی میاد با حرفاش مظلوم نمایی میکنه ک ببخشمش اما باز تکرار میکنه. من دوماهه باهاش حرف نمیزنم..گفتم شاید تو این مدت عوض شده و دیگه تو فکرش زدنی نیست اما از پیاماش فهمیدم همونه💔اگه هستید بگید شاتاشو بزارم. تاپیک قبلیمم خواستید بخونید🖤
نمیدونم چطور قضاوت کنم ولی همینقدر که ناراحتی تو براش مهم بوده نشسته فکر کرده راجب صحبتهات و بهت پیام داده بنظرم براش خیلی با ارزشی شاید مواقع عصبانیت از کوره در بره ولی شما انقدر براش مهم بودی که ذهنشون مشغول کردی راجع بهت فکر کرده و با احترام بهت پیام داده