رفتیم عروسی زن داییم پیشم نشسته بود بلد نیس با گوشی زیاد کار کنه گوشیش داد شماره مادرم گفت براش سیو کنم عکس پسرش گذاشته بود صفحه خیلی وقت ندیده بودمش شاید بیشتر پنج سال گفتم وای این علی یهههه خیلی وقته ندیدمش سرمو بلند کردم یه جور خاص نگام میکرد صد در صد فکر کرد از پسرش خودشم اومد🥺🥺 براتون پیش اومده هیجانی بشید دست خودم نیس