میدونی من کلیت صحبتای شما دو تا چیز رو حس کردم.
اول اینکه افسرده ای قطعا
با توجه به اینکه زایمان هم داشتی اخیرا و زندگیت و حست بهش هم اینجوریه طبیعیه و قطعا اولین کار باید بری دنبال درمان این موضوع
دوم اینکه همسرت علی رغم علاقه به شما اشتباهاتی در همسرداری داره که باید درست بشه. یکیش اجبار شما به روابط مکرر هست، اونم در ماه های اول بعد زایمان که میل جنسی در خانم ها خیلی افت میکنه. یکی باید ایشون رو متوجه کنه که زیاده روی نکنه چون دلزدگی میاره برای خانم. البته یه علت اینکه درخواست هاش زیاده حدس میزنم اینه که چون شما رغبت نشون نمیدی ایشون به لحاظ روانی راضی نمیشه و با دفعات بیشتر میخواد جبران کنه. ارتباط اگر باکیفیت باشه زمان بیشتری وقفه ایجاد میکنه
سوم اینکه چون از اول ازدواجت حق انتخاب نداشتی انقدر بیزاری. آدما طلا رو هم زورکی بندازن دور گردنشون حس میکنن قلاده است. علت این همه بیزاری با وجود نکات مثبتی که از همسرت گفتی همینه. شما چون مجبور شدی به انتخاب انقدر نفرت داری. شاید اگر همین مسیر رو تدریجی و با میل خودت اومده بودی الان احساساتت اینجوری نبود. البته بهت حق میدم کاملا. هیچی تو زندگی اندازه اجبار شخص من رو منزجر نمیکنه. اما با توجه به اینکه شوهرت مرد خوبیه و از اون مهمتر بچه هم داری باید بتونی به نحوی ذهنت رو مدیریت کنی و اثر اون شروع بد همراه با اجبار رو بذاری کنار و بعد تصمیم عاقلانه بگیری
در مجموع شما نیاز به مشاوره دارید هر دو. رابطه شما و حس شما قابلیت درست شدن داره و ارزشش رو هم داره. میدونم میگی نمیخوام اما وقتی فرزندت برات مهمه، مهمه که در جو خانوادگی سالمی هم بزرگش کنی. از طرفی خودت هم جوونی و لذت یه ارتباط آرامشبخش رو تجربه نکردی. واقعا حیفه که این رو از خودت دریغ کنی. شما یه مرد مسئولیت پذیر، علاقه مند و با محبت که محدودت هم نمیکنه در کنارت داری. میگی خانواده خوبی داره و جایگاه اجتماعی و ظاهرشم قابل قبوله. پس تنها دلیل این نفرت و بی علاقگی شما بد شروع کردنه. شما در سن ازدواج نبودی و چیزی به زور بهت دادن که نمیخواستیش. بهترین غذای دنیا رو وقت سیری به زور تو حلقت کنن بالا میاری. این داستان زندگی شماست. ولی الان قابل درست دنه. یه مشاور باتجربه و حاذق پیدا کن و ازش کمک بگیرید جفتتون