۲ تایی برین مشاوره
هیچ کس نمی‌فهمه ما چی میگیم چون تو شرایط ما نیست
تنفر رو خودش به وجود میارن تا حرف طلاق هم میزنم میگم نمیتونم شب ها هر شب پا به پای تو بیدار باشم و رابطه داشته باشم میگه وظیفه هر زنیه و طلاقم هم نمیده و پسرمم کرده تهدیدی برام که بمونم
بیشترش بخاطر سقط و زایمان من همسرم و دوسداشتم اما بعد زایمان بشدت کلافه بودم حوصلشو نداشتم عصبی و خسته بود بارداری و زایمان خیلی سخت بعد حدود ۳سال برگشتم به روال قبل،اما سعی کن زندگیتو حفظ کنی می‌دونم سخته حتی اگه رابطه رو خیلی کم کردی جاتو جدا نکن نزار به بی تو بودن عادت کنه درست میشه فقط زمان بر هست،باهاش حرف بزن بگو تحت فشاری از نظر روحی بگو زمان میخوام درکم کن تا بتونم خودمو پیدا کنم توام سعی کن درکش کنی اونم حس میکنه بعد بچه فراموش شده هرچقدر دوری کنی بیشترسرد میشی سعی کن تحمل کنی بعد خودتم به مرور نیاز پیدا میکنی حست شاید بهتر و بیشتر شد
عزیزم تو انگار تو یه خانواده روشن فکر دنیا اومدی بعضی خانواده ها هستن که راضین مهر وفات تو شناسنامه بخوره ولی مهر طلاق نه
نمونش بابای من به خواهرم گفت اگه طلاق بگیری آبرومون میره با این که خودش مقصر بود به زور خواهرمو شوهر داد
بعدشم همینجوری نیست که یه مدت بحث میکردن بعد دیگه ول میکردن خیر تازه بدبختیاش شروع میشد میگفتن بیرون نرو چون طلاق گرفتی ، سرکار نرو چون طلاق گرفتی ، مهمونی نرو چون طلاق گرفتی
اینی هم که میگی فکرشو بکن پسره بهت بگه از اول نمیخواستمت اول اینکه بعضیا هستن واقعا همینجوری هستن رو حرف خانوادشون نمیتونن حرف بزنن و اجباری ازدواج میکنن بعدشم پسرا مستقل هستن اگه خیلی خانواده فشار بیاره میرن از خونه تنها زندگی میکنن
