شوهرم كنارم دراز كشيده بود داشت چرت ميزد منم بچه رو شير دادمو اروغشو گرفتم بعد اومدم خودمو لوس كنم خودمو بچه رو خم كردم روش ك ببوسمش همينكه چشماشو باز كرد بچه ام ى گوله پنير بالا اورد تو چشمش ، اصن سابقه نداشت بچه ام اينجورى بالا بياره 😂 من از خنده غش كردم شوهرمم ى نگاه عاقل اند سهيفه اى كرد و رفت خوابيد 😩