محبت داشت بهم برا تولدم کادومیگرفت حتی روز همسر نمیدونم چی اومد پارسال با گل
لهم بی احترامی نمیکرد مهربون بود تو اوج خستکیش منو میبرد بیرون همه چیش خوب بود گفت داشتم تلاش میکردم ک دوستت داسته باشم میخواستم خوشحالت کنم ک با خوشحالیت منم خوشحال بشم ولی نشد کفت اگه برات کادو میگرفتم برا این بود ک میگفتم شوهرتم وظیفمه
خب من مگه از سنگم رفتاراشو ببین قبلا ک گفتم از سر کار میومد خونه بغلم میکرد بوسم میکرد موقع خواب دستشو میزاشت زیر سرم بوسم میکرد وقتی میخواست بره سرکار اول منو میبوسید بعد میرفت چجوری عاشقش نمیشدم اخه الان گفت همه کارهام بذا این بود عاشقت بشم ک نشدم دیگه خستم از تظاهر و وانمود ب اینکه دوستت دارم میخوام تنها باشم 😭