یه روسری فروشی فوق العاده با کیفیت و گرون و معروف بود منو میشناختن و مشتری ثابت بودم
یبار با شوهرم رفتیم مغازه نیمه تاریک بود ولی چون من میشناختن کلی برام شال و روسری باز کردن و پرو کردم
یهو پرسیدم برقا رفته گفتن نه تایم استراحتمون بود ولی چون شمایی دیگه چیزی نگفتیم ( خیلی مقرراتی ان و بارها شده دیدم در و بستن و مشتری راه ندادن )
بعد شوهر خرم هی میگفت زود باش زشته و ... انقدر گفت گفت یهو یه آقا ک شریک مغازه بود و منو نمیشناخت گفت لطفا سریعتر انتخاب کنید و برید
شوهرم ب زبون نحس خودشون برگشت بهم گفت اگ این یارو یکبار دیگه چیزی بگه میرینم دهنشا زودباش
وااای من یکی محکم کوبیدم تو سرم و چشم بسته یه شال حساب کردم و اومدیم
بعد ک شبش تنهایی رفتم تعویض کنم گفتن ما متوجه شدیم همسرت چی گفت و اون آقا ک شریکه گفته دیگه حق نداریم ب شما جنسی بفروشیم گفتم من خودمم قربانی بیشعوری همسرمم گفت بله دیدیم زدی تو سرت !
بعدم گفتن اینبار تعویض میکنیم ولی دیگه اجازه فروش نداریم !
و الان یکساله ک نرفتم اونجا 😔 ولی چقدر اونا هم بیشعور بودن مگه تقصیر من بود !
من فقط بختم سیاه بود ک گیر آدم بی فرهنگ افتادم همین