فعلا بخاطر دلایلی سرکار نمیره بعضی وقتا خونشون میخابم من کلا خابم زیاده مثلا اگر ۶ صبح خابیدم ۳ ۴ ظهر بیدار میشم هروقتم خونشون میخایم دیر خابم میبره بعد شوهرمم پابه پای من همیشه میخابه بعد که ظهر از خاب بیدار میشه میگه خدا لعنتت نکنه زندگیمو بهم ریختی چقد زیاد خابیدم گفتم عزیزم خب تو نخاب بیدار شو مجبور که نیستی خودت نمیخای که بیدار بشی چرا مینداری گردن من گفت من وقتی تو نیستی زود میخابم من همچین ادمی نیستم عصر بخابم گفتم دیروز کی از خاب بیدار شدی گفت ۲ ظهر گفتم دروغ نگو ۵ عصر بیدار شدی که مامانت بهم گفت سرت داد زده که چرا تاعصر خابی پس تنبلی خودتو گردن من ننداز دیگه به حدی لجش گرفت که حد نداشت ایا اشتباه کردم؟