دو روزیه همراه پدرم بیمارستانم و غذای بیمارستان میلم نمیره خوشم نمیاد از پول شوهرم برای خودم خرما خریدم و بهش خبر دادم که غذا نمیتونم بخورم برای این که فشارم نیافته خرما میخورم باهام دعوا کرد که چرا زودتر بهش خبر ندادم و کلی قربون صدقم رفت الانم با اوج بی پولی و شرایط مالی سخت برای پدرم اب هویچ و اب انار طبیعی خونگی گرفت و برای منم شام مرغ بریان با مخلفات اورد و نوشابه اب انگور میدونه دوست دارم الانم قبله رفتن جیبم رو پر بادام درختی تفت داد کرد (خودش تو خونه درست کرده)بوسیدم و گفت بخوره مرغ مینای و رفت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.