این زن می دونست من رو این کراشم الان حرصم می ده منم بروز نمی دم ما یه همسایه داشتیم من دیونه پسره بودم یه زمانی🤣 بعدش ارتباط خانوادگی داشتیم باباش اومد خواستگاری دنیا رو دادن انگار به من حاضر بودم ترک تحصیل کنم ولی یه اتفاقی افتاد پسره رفت با یکی دیگه بعد خانواده من مخصوصا مامانم ناراضی بود از اون پس حرصم می ده می گه فلانی برای نامزدش فلان خرید استوری شونو دیدی این تیر اخرش بود برم غذلی عروسی شونو بخورم 🤣 مامانم ول کنه