سارا جان سلام
من هم چند سال این حس رو داشتم، حس تنهایی
تازه ازدواج هم کرده بودم و این حس رو داشتم!
کاری که من کردم این بود:
تو ذهنم آوردم که از بچه های مدرسه کدوماشون واقعا خوب بودن؟
جدا از حرف هایی که زده شده
جدا از دعواهایی که شده
حسادت هایی که شده
کدوم یکیا اخلاق و منش خوبی داشتن؟
شروع کردم به ارتباط دوباره ساختن با اونا
الان بعد از ۲۰سال، هنوز باهم میریم بیرون چهارتایی
شش ساعت ، هفت ساعت میشینیم و حرف میزنیم
به همدیگه همفکری میدیم
یک دوره ای افتادم دنبال دوست جدید
دیدم چه مسیرها که دارم نمیرم🫥….
آدم هایی که اصلا فازشون به من نمیخورد!
تنها پوئن مثبتشون این بود که منو در جمع خودشون راه میدادن!
همین! چون هیچ قاعده و قانونی برای زندگیشون نداشتن…
کمکممتوجه شدم چقدر باعث مسموم شدن زندگیم شدن🥲😰
الان هم که بچه دارم، از بین مامانای مدرسه دخترم و پسرم
با اونایی که فکر میکنم میشه باهاشون رابطه ساخت، قرار میذاریم
میریم بستنی بیرون
یا پارک
خیلی خیلی دقت کن سارا جان در انتخاب دوست.
تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنکه بگویم که تو کیستی
قدر خودت رو بدون.