معلمش چند وقت پیش بهم زنگ زد گفت هیچی بلد نیست
پریروز که غیبت داشته دیروز رفته مدرسه معلم پرورشی گفت میندازمت سطل آشغال اینم از مدرسه خودش با گریه اومده خونه
معلم پرورشی گفته شوخی کردم باهاش هرکاری میکنم نمیره مدرسه تااسم مدرسه ومعلمش میاد گریه میکنه کلا افسرده شده انگار هیچ تلاشی نمیکنه
(ما توو روستا زندگی میکنیم واسه همین با بچه های دیگه میره میاد ولی الان هیچوقت به تنهایی اینهمه راه نرفته و نیومده همیشه یکی همراش بود)