خیلی اذیت شدم
اگه خانوادم نبودن
اگه خدا کمکم نمیکرد
تا الان مرده بودم از غصه
هیچ وقت باهاش کنار نیومدم هر روز زندگیم احساسش میکنم
بابتش غصه میخورم و آه میکشم روی روحم یه زخم بزرگ گذاشته
هیچ وقت فراموش نمیشه اما دیگه سنگینیش به اندازه قبل نیست
ب این فکر کن تو اگه نابود بشی کسی ککشم نمیگزه خودت باید دست ب کار شی
"پذیرفتمش" و از همون لحظه انرژی و آرامشم چندین برابر شد!
دروغ نگم یه وقتایی کم میارم ولی بازم پروتر از قبل ادامه میدم...
اینبار باید اونی بشه که من میخوام،من لیاقت حس خوب رو دارم!
عبور نکردم زمانی برای سوگواری نداشتم ناچاری منو مشغول دغدغه‌های زندگیم کرد واگرنه چیزی رو نپذیرفتم بلکه محدودیت زنان و شرایط منو وادار کرد حرکت کنم و بحبوحه‌ی زندگی ...
کوتاه جواب میدم
ب سختی
نتونستم بگذرم.
ادمای سمی رو با انتخاب گزینه فعلا خداحافظ حذف کردم
ناراحتم
بخاطر لاغر بودن مذخرفم
خیلی سخته بدترش اینکه کسی درک نمیکنه
با آگاهی و مطالعه
پذیرفتم که طبیعیه غمگین باشم و حالم بد باشه و تا جایی که نیاز بود براش سوگواری کردم...بعد یه مدت (واسه هر کسی مدتش فرق داره) کم کم حس کردم رها شدم و حتی کمتر هم بهش فکر میکنم...البته که هنوزم بعضی وقتا با یادآوریش اعصابم خرد میشه ولی طبیعیه
نمیشه تاثیر یه چیزایی رو کامل از زندگیت حذف کنی ولی میشه باهاش کنار اومد
با برنامه ریزی
یه برنامه بلند مدت و ساده
بشین ببین الان تو این سن چی میخوای چی خوبه
بعد یه برنامه بریز مثلا تا ۳ ماه دیگه باید انقدر وزن کم کنم اینو یاد بگیرم این کارو بکنم
عجله نکن به خودت هم سخت نگیر
خیلی سوسکی 🥲😁
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
