ما رفتیم ساری قرار بود یه کاری با یکی راه بندازیم ، یه خونه خفن کرایه کرده بودیم که خونه کسی نریم، منم باردار بودم انقدر برام سخت بود برم خونه کسی ولی همونی که قرار بود باهاش کار راه بندازیم واقعا مجبورمون کردن یه وعده بریم خونه شون ، چقدر هم مهمون نواز و صمیمی بودن خانوادگی
من مدلم اینطوریه که نمیرم خونه غریبه ، ولی اگر برم دیگه خودمو عذاب نمیدم و هر طور راحت باشم رفتار میکنم ، من تا پام رسید خونه شون یه بالش گرفتم یه گوشه سر گذاشتم خوابیدم غروب بیدار شدم