من با یه خانواده مشکل داشتم و خیلی هم صبر کرده بودم
البته اونا مشکل داشتن و شدیداً مزاحمت ایجاد میکردن،حرف مفت میزدن..
آرامش نداشتیم خانوادگی
ولی کسی کاری نمیکرد
یکبار شدیداً عصبانی شدم دیگه نمیتونستم تحمل کنم
زنگ زدم ۱۱۰ اومدن
و بعدم شکایت کردم
قصدم جدی نبود.خیلی هم پیگیری نکردم
ولی کشوندمشون دادگاه
تو خونه یکم بحث شد که همون اول راه صلح کن
ولی من قبول نکردم.
من راهی که فکر میکردم درسته رفتم
در آخر رفتن که رفتن.
همه ازم تشکر کردن
یه عده زیادیو نجات دادم.
بعضی وقتا واقعا برای نجاتمون باید یه همچین کارایی کرد
عمرت،اعصابت،ازدواجت
همه داره نابود میشه و کسی برات کاری نمیکنه
حرفاشون ضبط کن،ازش فیلم بگیر
اولش تهدیدش کن که شکایت میکنی
ادامه داد واقعا برو شکایت کن و بعدم جلوش گریه کن و بگو چون دوستت دارم اینکارو کردم.
این نظر منه و شاید برای بقیه نظریه محبوبی نباشه
ولی به نظر من بعضی وقتا مجبوری