خیلی حسرت دوستت نخور از اشناهای ما هم با دیپلم زن جراح شد البته بابای دختر وضعش و سطحش خیلی از خونواده پسره بهتر بود اخر با دو تا بچه بزرگ از هم طلاق گرفتن گویا دل اقاعه پیش منشیش گیر بود ولی این خانومه قشنگ کلی اموال ازش گرف اپارتمان لوکس و ماشین شاسی لوکس و طلا و ...بعدم دوباره ازذواج کرد ولی اقای دکتر با منشی نساخت عقدش نکرد
متاسفانه مهم هست من پزشک اطرافم زیاد بوده یکیش نامزدش متخصص زنان . یکی دیگه لیسانس علوم آز دارد و یکی دیگه دندون پزشک هست . اینجا میگن مدرک و تحصیلات مهم نیست اما حقیقتا خیلی اهمیت دارد
دختر با کمالات دیپلمه هم باید با پسر هم سطح خودشون ازدواج کنن
هیچ قانونی وجود نداره در اینباره
متوجه ای
آرام من بمان کنارم بمان بنگر مرا که میدهم بی جان _ هر جا روم تو سایه ای از منی تو غم گسارم تو دنیای منی_ دریای من ز موج گیسوی تو روانه ام سوی تو تمام من تو_ ای ماهم به چشم من نگاهی تا باران به جان من ببارد_ میخواهم نفس که در هوایت نایی بر نوای من بیارد_چشمان تو چشمه امید است بر حال خراب ناامیدم_ آوازت غزل ترین کلام است من با تو به آسمان رسیدم_آغوش تو پناه طوفان من جان میدهد به جان تو جان من _ چشمان من کنار دنیای تو فقط تماشای تو تو آرزو تو....
معمولا مادر این پزشکا فکر می کنن پسراشون شق القمر کردن و راضی نیستن پسرشون با کمتر از پزشک ازدواج کن ...
ای بابا شما هم پشیمونی؟ از ازدواجت پشیمونی یا مستقل نبودن؟
امام علی (ع): در شگفتم از بخیل، بـــه ســــوی فـــقـــری مــیشــتــابــد كـــه از آن مــیگــریزد.و سرمایه ای را از دست میدهد كه برای آن تلاش میكند. در دنیـا چون تهیدسـتان زندگی می كند، اما در آخـرت چون سرمایه داران محـاكمه میشود در شگفتم از متکبری كه دیـروز نطفه ای بی ارزش وفـردا مرداری گندیده خواهـد بـود و در شگفتم از آن كس كه آفرینش پدیده ها را مینگرد و در وجود خدا تردید دارد! و در شگفتم از آن كس كه مردگان را میبیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن كس كه پیدایش دوباره را انكار میكند در حالی كه پیدایش آغازین را مینگرد، و در شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنی را آباد می ّ كند، اما جایگاه همیشگی را از یاد برده است.
من خالم خودش پزشک عمومی هست حتما شوهرت اولین پزشک خانوادشون بوده 😂
مادر شوهرم واسه اون پسراشم که پزشک نبودن دنبال عروس پزشک بود و فقط میرفت خواستگاری دخترای دانشجوی پزشکی.و موفق هم نشد.کلا خودشیفته اس و خودشو خیلی دست بالا می گیره.من اینا رو نفهمیدم.و ازار و اذیتش بعد از عقدمون شروع شد.تا قبل از عقد من چیزی ازین مخالفتا نفهمیدم.کم سن و سال بودم جوون بودم گرفتار عشق شدم.عقل الانمو داشتم اصلا ازدواج نمی کردم و میفتادم تو کار مهاجرت
شما متوجه نیستی عزیزمهم سطح بودن عامل دوام زندگی هستانتخاب هیجانی عامل فناولی بازم هرچی شما بگی🫂
شما متوجه ای عزیزم کافیه
جالب بود اگه میدونستم مدرک دانشگاهی خودتون چیه
آرام من بمان کنارم بمان بنگر مرا که میدهم بی جان _ هر جا روم تو سایه ای از منی تو غم گسارم تو دنیای منی_ دریای من ز موج گیسوی تو روانه ام سوی تو تمام من تو_ ای ماهم به چشم من نگاهی تا باران به جان من ببارد_ میخواهم نفس که در هوایت نایی بر نوای من بیارد_چشمان تو چشمه امید است بر حال خراب ناامیدم_ آوازت غزل ترین کلام است من با تو به آسمان رسیدم_آغوش تو پناه طوفان من جان میدهد به جان تو جان من _ چشمان من کنار دنیای تو فقط تماشای تو تو آرزو تو....
ای بابا شما هم پشیمونی؟ از ازدواجت پشیمونی یا مستقل نبودن؟
از دوتاش پشیمونم.اینهمه درس خوندم چشمای خودمو در اوردم رشته ی خوب رتبه خوب ازدواج کردم اومدم شهر غریب تک و تنها شوهرم فقط واسه خواب میاد خونه شهر کوچیکه مرزیه.نه تفریحی نه بازار خوبی.نه کاری که به درد رشته من بخوره و اینکه کار شوهرم هم طوریه که اگر من هم بخوام کار کنم دخترم توی این تنهایی و بی کسی خیلی اسیب میبینه.اگر ازداج نکرده بودم توی شهر خودم کار خوبی داشتم الان هم کلی سابقه کار و بیمه