ی خاهر شوهر دارم زندگیش بهم خورد اومده بود خونه باباش برای طلاق بچه نداشت البته
بعد قبل از برگشتشم کلا تیکه مینداختا
ب همه چیه من گیر میداد مثلا میگفت داداشم خریده خوردی چاق شدی!حالا من از اول توپر بودم اتفاقا شوهرم لاغر بود و بعدا هیکلی شد
یا همش ی چیزی میخریدم حسودی میکرد همه تبریک میگفتن اون هیچی نمیگفت
قبول دارین حس بدی ب آدم میده؟ یجوری با آدم رفتار میکنن فک میکنی اضافه ای در صورتیکه سنتی بود خود شوهرم پسندم کرده بود اومده بودن
یا ب من میگفت تهش برادر منه برای من میمونه !
یبارم ک میگفت خاستی دماغتو عمل کنی پولشو از بابات بگیر جالا من اصلا قصد عمل دماغ نداشتم
خاهرشوهرم پر از ایراد طاهری بود از من ایراد میگرفت!
ی خاهرشوهر ۱۰ ساله هم داشتم شوهرم میگفت از یخچال برو برام فلان چیز و بیار میرفتم بیارم خاهرش میگفت از مامانم اجازه گرفتی یخچالمون و باز کردی !!
خود همین خاهر ده سالش بی اجازه دست تو کیفم و ساکم میکرد یبار ب مادرشوهرم گفتم من حس بدی بهم دست میده فلانی دست تو کیفم میکنه برگشت گفت مگه از تو کیفت پولاتو ورداشته !!!با حرص میگفت
خود مادرشوهرمم دست تو چمدونم میبرد دو تا از لباسام همینجوری غیب شدن مطمئنم ورداشته بود طلسمم کنه چون یبار لای لباسم تو خونش دعا بود