من از بچگی با عمه هام بزرگ شدم همسن هستیم ازدواجم کردیم و کلا خوشیم باهم
بعد من قبلا ک مجرد بودم عاشق یه شخص بودم خیلی زیاااد
ولی اون خائن و هول بود و خیلیم آزارم داد
از قضا منم ک با عمه هام دوستم اینا شدن سنگ صبور روزهای سختم و یه دخترعمه دارم ک دخترعمه بزرگمه ک ب اون واسطه جاش میدادیم توی جمع...این دقیقااا از عشق من و رابطه سابق من خبر داشت و درجریان بود حتی باهاش درد و دلم کردم
بعد ازدواجم از عمم شنیدم ک پی وی اون پسرو توی گوشی این دختر دیده و دختره رفته با هموووون آدم ریخته روهم!!!!
اما پسره خبر نداشت ک این فامیل منه اصلا!!!!
خلاصه عصبی شدم و ب گوشش رسید ک لو رفته و عمه هام فهمیدن و سرزنشش کردن گفت بخدا من باهاش نبودم چت ساده بوده و خودش اومده دایرکتم و الانم باهاش هیچگونه ارتباطی من ندارم
امااا حتی الانم جزو فالوورهای همون پسره ست🤔🤔🤔
اومدن شهرمون با مادرش من رو دلم پا گذاشتم دعوتشم کردم اومدن خونمون غذاخوردن و رفتن
رفته پشت سرم ب عمه هام گفته وای چقد غذاش بد بود چقد خونش زشت بود با اینکه انقد ادعا داره اصلااا خوب نبودددد
اینم بدونید خونم عاااالیه دستپختم عاااالیه
واقعا نمیدونم چکارم داره یکسره داره بمن میزنه
بگید چکارکنممم خیلی عصبی اممم خیللللی