عزیزم من طرز فکرم جوریه که عین دخترای بیست ساله به خودم میرسم و شادم .شور و شوق همه چیز دارم و ذوق زده میشم با بهونه های کوچیک شادی
دیدی بعضیا خیلی خشکن و عین پیرها رفتار میکنن و حوصله هیچ چیزو ندارن من از اونها نیستم
بعد مادر من نزدیک ۴۰ منو که پنجمین بچش بودم آورد آنقدر باهم خوبیم اتفاقا خیلی دلمون به هم نزدیکتره نسبت به بقیه بچه ها
من که میخوام یکی بیارم خب میزارم آخر سری میارم که همه چی از همه نسر بیشتر براش فراهم بشه واسه همین عجله نکردم
آدمها باهم فرق دارن