قربون حکمت خدا برم نمیدونم چه حکمتی بود حلقه هامونو با هزار امیدو آرزو خریدیم،همسرم که خودش حلقشو خرید بدون کمک، ما هم تو گرونی طلا که یهو طلا رفت بالا خریدیم ...دقیقا یه روز قبل عقد گم شد و تا الان آب شده رفته توزمین ...خداروشکر مراسممون به بهترین شکل ممکن برگزار شد،سعی کردیم فراموش کنیم لااقل اون خرجی که برا مراسممون کردیمم حروم نشه و دوتا بدل خریدیم ولی هنوزم با خودم میگم خدایا چه حکمتی بود یعنی قرار بود اتفاق بدتری بیفته و خورد به حلقه هامون...یه هفته قبل مراسممون با دوست همسرم و خانمش رفتیم بیرون و داشتیم میگفتیم که آره رفتیم یه شهر دیگه برا خرید،گفت چیا خریدین گفتیم لباسامونو طلا و اینا ...دقیقا به چند روز نکشید اینجوری شد ...آدم نمیدونه بگم چشم خورده چی شده...موندم تو کار خدا
کاربری دو نفره ی من و دخترخالم . پشتِ من خدا بوده همیشه ...🙏🏻
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خدانکنه عزیزم،من اصلا از این جهت بهش نگاه نمیکنم همش میگم حکمت خدا بوده میخواسته اتفاق بدتری بیفته خوردهبه حلقه هامون،ما با عشق بهم رسیدیم بعد دو سه سال انتظار
کاربری دو نفره ی من و دخترخالم . پشتِ من خدا بوده همیشه ...🙏🏻
حلقه ها پیش مادرشوهرم اینا بود،من خیرسرم به همسرم گفتم حلقه هارو بیار ببینیم میشه اسممونو بنویسیم روش،بردیم طلا فروشی گفت اونکه اینکارو میکنه رفته شمال برید سه شنبه بیاید،چند بار به همسرم گفتم یادت باشه حلقه هارو ببری خونه حتی زنگشم زدم،خلاصه برده داده به مامانش اونم گفتم تا سه شنبه بزارمش یجا سر دست باشه خواستید ببرید،دیگه ما نبردیم گفتم ولش کن،یروز قبل عقد اومدن حلقه هارو بزارن تو جا حلقه ای دیدن نیست،مادرشوهرم که نزدیک بود سکته کنه انقدر گریه کردو ناراحت بود
کاربری دو نفره ی من و دخترخالم . پشتِ من خدا بوده همیشه ...🙏🏻