یکی دیگ داستان همسایه هامون ی پسر خوشگل وخوشتیپ فوق العاده کثیف وفاسد داریم باهمه بوده وزن داره با زنای همسن ننش یعنی همسایه هامون ک همه چاددی ومذهبی گروهی س ک س میکردن وپول بهشون میداده ودوستپسر یکیشون بوده ک خیلی وقت یعنی ماه ها باهمن زنه سقط میکنه حالا یکی از بچه های همسایمون ک خبر داشت ونمیگفت اومد برام تعریف کرد ومن دعا کردم لو برن وفرداش نصف شب لخت گرفتنش
من تو یه پیجی دیدم کد ثروتو محبتو اینچیزا میزاشت مثلا میگفت این اعدادو ۵۰ بار بگید بعد منه خنگم شروع کردم به انجام دادن اینا یه شب دراز کشیده بود مامانمم پیشم بود جز مام هیچکس تو خونه نبود یه دفعه یکی بغل گوشم اسممو گفت به ماماتم گفتم تو بودی اسممو گفتی گفت نه ولی من واقعا شنیدم بعدها فهمیدم با این کدا یه جور احضار انجام میدن 🤕
خونه مامانم اینا یه اتاق داشت هر کی شب اونجا می خوابید از یه دست غیبی کتک می خورد. مهمونا حاضر بودن تو کوچه بخوابن ولی جاشونو اونجا نندازن. یه بار که مامانمینا ده دوازده روزی سفر بودن بعد از برگشت می بینن روی میز اون قسمت خونه که خاک روش نشسته جای دستایی با هفت هشت تا انگشت مونده.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
