چرا وایسادم
چرا عین خودش نابودش نمیکنم
چرا؟
چرا من دلم نمیاد اون دلش اومد منکه کاریش نداشتم
خدا شاهده منه
چرا انتقاممو نمیگیرم چرا همون بلارو سرش نمیارم
مگه اینهمه وقت منتظر فرصتش نبودم
چرا حالا کهاین فرصت هست نمیکنم
چرا من دلم برای رفاقتمون بعد اینکه اینهمه بلا سرم اورد میسوزه میگم نون و نمکشو خوردم
چرا اون منو سوزوند
من واقعا احمقم💔
مگه نه؟