گاهی اوقات یه آدم یجوری خودشو نشون میده که با خودم میگم چطور تو این ده سال یه حرکت بد ازش ندیدم بعد در نهایت با یه رفتار برا همیشه از جلو چشمت میفته خاک تو سر من اونوقت براش سوغاتی هم خریدم خواستم برگردم بهش بدم اینجوری خودشو نشون داد
تا دیروز همش میگفت فلانی به چه دردی میخوره باهاش نامزد کردی اون سنش زیاده و بعد با پیج فیک رفته از من بد گفته پیش نامزدم دو شماره آخر اکانتشو درآوردم شما اون بود چند نفره که هم منو بشناسه از همه چیم خبر داشته باشه جز اون خاک تو سرش حسادت رو قشنگ فهمیدم اون شب مراسم ولی نه اینقدر بخواد همچین کاری کنه تازه خودشم نیومد عکساشو نشونش دادم