گاهی اوقات خودم مقصر میدونم ک من بد بودم
من یکم تند بودم
اما خوب هم بودم خیلی باهاشون خوب بودم احترام داشتم
اون با یع خانوادع کار میکرد . زن اون خانواده بیش از حد باهاش صمیمی بود . شوهرم بخاطر اینکه کارش از دست نده همیشع سعی داش اون زن راضی نگه داره . زنه اگ کم محلی میدید قهر میکرد . حتی شوهرم منو بوس میکرد تا چن روز به من میگف به اون زنع نگو یا رابطه ای داشتیم همینطور . هی میگف بهش بگو شوهرم سرده باهام و...
یا اینکع زنه دوبهم زنی میکرد به من یچی میگف به شوهرم چیز دیگع . حرف در میورد از من به دروغ . من گفتم این ارتباط قطع کن قبول نکرد
و چیزی ک عذابم میده تو این دورانی ک ما دادگاه داشتیم و قهر بودیم . نمیدونم به چه دلیلی کارشون تموم شد و دیگ ارتباط کمرنگ شد .دیگ شوهرم رفت امد نداره . شاید تلفنی باشع اما رفت امد دیگ نیس
ناراحتم چرا اون زن باعث خرابی زندگی ما شد و الان ک جدا شدیم از زندگیش رف