2777
2789
عنوان

داستان یوسفو کامل تعریف کنین

| مشاهده متن کامل بحث + 247 بازدید | 28 پست
همین تو سایت بخون چه قضاوت و حرف دربیاریای کردن برای زلیخا و یوزار🥴



خودمم گفتم زلیخاه هول 😂 یوزارم شوگر مامی زده

از این اجتماع گندیده و ادماش بیزارم)) به امید ندیدن فامیل😉🍻

همین؟ نمیدونم میگن صحنه های چیز داره

تو صدا و سیمای ایران همچین چیزی ممکنه؟؟

کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

قرآن، سوره یوسف، داستانش رو هست

در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۸۵ ، در شهر اهواز و در بیمارستان رازی ، دختری پا به جهان گذاشت که چون مادرش هر کاری کرد، اعم از ماه ها قرص خوردن و از چهارچوب در آویزان شدن و ضربه به شکم ،ولی سقط نشد و سگ جون بود، نامش را آیه گذاشتند، یعنی معجزه و نشانه خدا. بلی او یک ته تغاری ناخواسته بود، ولی بعدا خواسته شد.

برادراش میفروشنش به مالک مالک تاجر بوده میبرتش مصر میفروشتش به پوتیفارپوتیفار میبره قصر تو قصر بزرگ ...

برادراش میفروشنش به مالک؟؟؟مالک که توچاه دیدش نمیشناختش بعد که فهمید اومد پسش بگیره پوتیفار نداد

وقتی میفته تو چاه نجاتش میدن به عنوان برده میبرن مصر زلیخا و همسرش اونو می‌خرن و بزرگش میکنن یگم ک بزرگ میشه خوش چهره میشه و زلیخا درگیرش میشه و یه شب براش نقشه میکشه ولی یوسف دم ب تله نمیده و زلیخا هم بهش تهمت خیانت و... میزنه و میندازنش زندان بعد چن سال حبس بخاطر بلد بودن تعبیر خواب آزاد میشه و عزیز مصر میشه و مقام و جاه...زلیخا هم پیرتر و زشت تز میشه روز به روز ولی بازم عاشق یوسف میمونه تا سال ها..دیگه نزدیک مرگش یهو به خاست خدا جوون میشه و وحی میاد ک با زلیخا باید ازدواج کنه و حالا دیگه زلیخا قبول نمیکنه...

برادراش میفروشنش به مالک؟؟؟مالک که توچاه دیدش نمیشناختش بعد که فهمید اومد پسش بگیره پوتیفار نداد

سریالو دیدی اصلا؟؟

از چاه درش میاره هی میگه بگو کی هستی اون نمیگه

برادراش میان جلو میگن برده ماست

یوسف هم از خدا فرمان گرفته بود چیزی نگه

بعد میگن ما میفروشیمش فقط از اینجا دورش کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  12 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش