من تاپیکات رو دیدم قبلا،نگران هیچکس نباش،نه بابات نه مامانت نه داداشت و نه خواهر سه سالن
تنها کسی که داره آسیب میبینه خواهر ده سالته
به فکر هیچکس نباش جز اون ده ساله
مادرت درسته فشار روشه ولی بزار فشارها بیشتر بشه در نهایت یاد میگیره مظلوم نباشه از خودش دفاع کنه
خواهر سه سالن هم که مامانت هواشو داره
برادرت هم که همه فامیل هواشو دارن
پدرت هم دکترا و فامیلا هواشو دارن
من جای تو بودم خواهرمو می‌بردم لباس مجلسی شیک براش میخریدم،صورتشو نقاشی می‌بردم،میبردمش آتلیه عکس کوچیک ازش چاپ میکردم به عنوان یادگاری جشن میلیون
و از اونطرف میبردمش یه جشن خفن
ازش معذرت خواهی میکردم میگفتم ما نمی‌دانستیم و معاون هم واضح نگفته چطور بیاید فکر کردیم دعوا میکنن اونطور بری و همه اینطور میان
از حالا هر مناسبتی بود خودت بهمون بگو بچه ها قرار چکار کنم تا ما بهترشو برات انجام بدیم
عکسش هم داره می‌تونه به دوستاش نشون بده بعد
امیدوارم بچه اوردن مامانت فقط بخاطر پسر بودن نباشه
وگرنه کسی ک دخترش ۲۲سالشه تو فکر بارداری و نوزاد بزرگ کردن نیس
دختر منم کلاس ۳ هست
واقعا انتظار داره تو مدرسه بهترین باشه
الان بچها همه انتظاری دارن
الان چندتا خواهر برادرین
اخرش خیلی زحمت داره گلم،من خودم عصری پسرم بردم باشگاه پیاده تو هوای سرد،دخترم بردم توپارک خوابش برد بغلش کردم تا ی ساعت،دستم و شونم سر شد از درد و خستگی،از خواب بیدارشد و پسرمم اومد تا برگشتیم خونه این بچه جیغ داد میکرد و گریه ک برگردیم توپارک!!لباس گرمم هرچی گفتم نپوشید ب سرفه افتاد،انقدر عصبی و سردرد دارم ک حدنداره،ظهرم تا ساعت 4سرگرم درست کردن کاردستی پسرم بودم،شام میپزم کارای خونه.حالاشوهره هم میاد از زمین و زمان طلبکار گیرمیده بمن،حساب کن اینا دغدغه های نصف روز من بود،انقدر خستم ک حد نداره،مادرشما شرایطش سخت تره درکش کنید
دقیقا برای پسردار شدن بچه آورده البته برای مامانم مهم نیست. بابام دیوونه و عاشق پسره انقدر که سه ماهه برادرم دنیا اومده سه ماهه تا سوپرمارکت هم نرفته بدون بچه .همه جا با خودش میبره همه کارهای بچه رو خودش میکنه فقط بلد نیست حموم ببره .
الان ۴ تاییم
ای کاش شما براش ی چیز درست میکردی میدادی می برد گناه داره خواهرت الان مدرسه ها واسع درس خوندن‌نیست‌جای چشم‌وهم‌چشمی شده
اون فقط حس دوست داشته شدن میخاد که از یه نفر هم بگیره کافیه و مخزن عشقش پر میشه کمبودهای جبران میشه
خودت براش مخزنشو پر کن و حس دوست داشته شدن بهش بده
اگه اون کاراذک بهت گفتم براش کردی،برام پیام بزار ببینم خیلی خوشحال میشم و دوست دارم عکس العمل خواهرت رو بفهمم
بگه تو کار خودتو بکن،بگو قرار نیست بخاطر اینکه تو از چشم نیفتی این بچه با کمبود بزرگ بشه
میتونی بکن نمیتونی خودم میکنم
بعدم کی گفته با محبت من بهش تو از چشم میوفتی؟اتفاقا حالش بهتر میشه رابطش بانو هم بهتر میشه و آروم میشه
در ثانی مادر جای خودش خواهر هم جای خودش فردا از منم متنفر میشه که خواهرم برام کاری نکرد
ولش کن مامانتو،اون چون افسردگی داره همه چی رو به خودش میگیره و از کاه کوه میسازه،تو کار خودتو بکن،اون بچه چه گناهی کرده که تقاصه رفتارهای بد و اشتباه پدرو مادرت رو پس بده
تو حتما رابطت رو باهاش قوی کن
به مامانت میگفتی من رفتم کاری که تو باید براش میکردی و کم براش می‌زاری رو جبران کردم
اون بچه به خواسته خودش کددنیا نیومده تصمیم شما بوده پس باید حمایتش کنید
