۸سال عقدم بخاطر ورشکستگی شوهرم نتوستیم بریم سر زندگیمون تا یکسال پیش مادرشوهرم فوت کرد همون شب فوت مادرشوهرم دختر دایی همسرم بعد چند سال دیدم با شوهرم دست دادومیخواست شوهرم بوس کن که شوهرم منو دید روشو برگردون نزاشت (دختر داییش شوهرش فوت شده و دوتا بچه بزرگ داره )
من خیلی بهم برخورد شوهرم رفت تو حیاط منو صدا کرد منم زدم زیر گوشش چرا همچین کاریو کردی اره من داغ بود نفهمیدم بعد از اون موضوع الان که نزدیک سال مادرش شد بداخلاق بهانه گیر شد خواهراش زنگ میزنن برو فلان کار کن میره انجام میده وکار خودمون که قرار بود وام بگیریم نمیره نمیگه نمیرم امروز فردا میکنه الان بهش گفتم اگه نمیخوای منم نمیخوام میگه من از تو بدتر من نمیخواد دیگه علنن گفت نمیدونم چکار کنم کارم شده گریه