شما جای من بودین چکار میکردین؟؟
رفته بودیم بیرون ، بعد دخترعمش زنگ زد گفت میای دنبالم شوهرم نیستش بیا منو برسون خونه (خونه مامانش بود)
بعد من گفتم خب اسنپ بگیره ، نامزدم گفت سریع میرسونیم تموم میشه میره . (دخترعمش ۹ سال از نامزدم بزرگتره)
خلاصه رفتیم هرچند اصلا راضی نبودم.
بعد دخترعمش اومده بود منو از دور دید ، نمیومد سوار شه
بعد چند دقیقه اومد ، باز نمیومد سوار شه، نامزدم شیشه رو کشید پایین ، بعد رو به نامزدم گفت من عادت ندارم عقب بشینم تو که میدونی
بعد ب من گفت چرا پیاده نمیشی؟
بعد من حرصی شدم ، گفتم چون اینجا جای منه و اگ اومدیم دنبال تو فقط به خاطر اینه ک پول نداشتی اسنپ بگیری گفتم گناه داری ( گفتم پول نداشتی که خجالت بکشه و دفعه اخرش باشه)
بعد نامزدم بهم گفت چی میگی؟ بعد درب ماشینو باز کرد و به دخترعمش گفت حالا تو بیا بشین
بسه دیگه تمومش کنید!!
یعنی منو از ماشینش بیرون کرد !
غرورم له شد ، قلبم له شد نابود شدم
باورم نمیشد ، یه زور خودمو نکه داشتم گریه نکنم.
فقط قبل اینکه پیاده شم بهش گفتم خیلی حیوونی
بعدم پیاده میرفتم اونم پشت سرم هی با ماشین میومد اهمیت ندادم 🚶♀️
شبش زنگ زد به گوه خوری افتاده بود یه دل سیر فحشش دادم و روش گوشیو قط کردم .
روز بعدش اومد دم خونمون محلش ندادم
بعد اون روز دیگه باهاش حرف نمیزنم و جوابشو نمیدم.
یه ۵۰ روزی میگذره
حتی اولین سالگرد اشناییمونم که چند روز پیش بود
اومد دم خونه ، فکر کرد باهاش اشتی میکنم
اشغال عوضی حیوون حال بهم زن کثافط
ولی بازم محلش ندادم.
خیلی حالم ازش بهم میخوره
میخام تموم کنم همه چیو
چون خیلی مزاحمم میشه ولی من نمیتونم ببخشمش
نظرتون چیه؟
منو جلوی یه اشغال عوضی کوچیک کرد
وقتی به داداشم گفتم میخواست بره گردنشو بشکنه.
نمیتونم ببخشمش . خدا لعنتت کنه عوضی اشغال
ایشالا به حق امام حسین همین امروز خبر مرگشو برام بیارن.