اونایی که شوهراشون بچه ننه‌ان لطفا بیایید

۵ سال اول سختی بعد خودش زده میشه در حد مهمونی میره میاد بچه ننه بازیش تموم میشه 

من شوهر ندارم 

قبلا یه دوست پسر داشتم اون فوق العاده بچه ننه بود

مامانش تصمیم میگرفت کی بریم بیرون کجا بریم کی برگردیم

حتی مناسبتا مامانش با سلیقه خودش کادو میگرفت میداد به این

در کل خیلی سخته انگار با مامانش دوست بودم خودش نقشی نداشت

میشه منم اینجا از کسایی که شوهراشون به قول شما بچه ننس بپرسم ؟
کسی که خیلی رو مادرش حساسه یعنی مثلا میگی مراقب باش دور از جون مامانت مثلا ازت مریضی نگیره و بگه زبونتو گاز بگیر و دیگه نگو و ..
و بگه خانوادمو خیلی دوست دارم و بهشون وابستم و نمیتونم برا زندگی ازشون جدا شم ( دوتا شهر متفاوتیم ) و میگه تو شهر اونا باشیم
میشه درستش کرد ؟ چطور میشه بهترش کرد ؟

ننه ی شوهر بچه ننم همه داراییاشو داد فقط به یکی از پسراش.و عدو سبب خیر گردد اگر خدا خواهد الان فقط یکی از پسرا میره خونه مادره.و خدا رو شکر هیچ کی محل سگ دیگه به اون عفریت فرتوت پر حاشیه جادوگر نمیذاره

[QUOTE=398965983]میشه منم اینجا از کسایی که شوهراشون به قول شما بچه ننس بپرسم ؟ کسی که خیلی رو مادرش حساسه یعنی مثلا ...[/QUOTE

این فقط مادرشو دوست داره.بچه ننه نیست 

خب وابستگی به مادر و تعصب الیک روش میشه بچه ننه بودن دیگه . شما به این چی میگید ؟ نمیتونه یه لحظه از مادرش جدا شه

همسر من چون به مادرش وابسته بود و مادرشم همین طور ، هر روز همدیگرو می‌دیدن و همسر تمام زندگیم حتی کوچکترین جزییات برای مادرش تعریف میکرد و اینطوری هیچ زندگی خصوصی نداشتیم و به جای این که سعی کنه از این موضوع استفاده کنه و به بهتر شدن زندگی مشترک ما کمک کنه تمام در مورد من نظر منفی میداد و این طوری هست که الان سال های ساله من بدبخت شم ، به هیچ عنوان با همچین آدم هایی زندگی مشترک شروع نکنید 

اهان.همش چسبیده بهش؟ من فکر کردم فقط روش حساسه.من شوهرم طوری شده بود نفس می کشیدیم به مادرش می گفت.وای یه اشتباه می کرد یا مثلا قرار میذاشتیم یه موضوعی رو خانواده ها نفهمن می رفت می گفت زنم نذاشت به شما بگم.منم چمدون بر داشتم که برم.گفتم خونه بابام نمیرم میرم یه جا گم میشم تا دردسر بشه واست ابروت هم میره.تو هم برو ور دل ننت.حالا جالبه ننش بدترین ظلما رو در حق اینو برادراش کرده.و با داشتن شوهر با یه مرد زن دار اشنا میشه و با کلک طلاقشو از پدر اینا می گیره.و چقدر با شوهرش به اینا ستم می کنه

منم یه روز خوش نداشتم.خدا کنه مادرش با زجر از دنیا بره.جوونیمو حروم کرد

احترام به پدرو مادر و دوست داشتن شون یه چیز دیگه هست وابستگی اینه که یه زندگی مشترک شروع کردی ولی هنوزم مثل یه پسر مجرد با مادرش  در ارتباط زیاد باشه ، اینجوری باعث میشه احساس مسئولیت در زندگی مشترک هم نکن و همیشه و در هر لحظه اولویت مادرشون باشه ، و خیلی به صحبت های مادرشون  اهمیت میدن 

اره همش ور دل مادرشه . وای اره اونم اینجوریه من بهش گفته بودم نمیخوام هییییچکس از رابطمون باخبر شه تا وقتی  کامل اشنا شیم . دوروز پیش فهمیدم نه تنها به مادرش گفته همه چیزو ، بلکه عکسمو بهش نشون داده .. اسم و فامیلمو خانوادمو بهش گفته . حتی شمارمم بهش داده

پسر خوبیم هست یعنی کاریه ، با ادب و شخصیته . اهل سیگار و مشروب و قلیون و ... اصلا نیست . دختر بازی اصلا نمیکنه من اولین رابطشم اونم از اول میخواست برا خاستگاری بیاد من گفتم به کسی نگو و نیاید الان ، اول میخوام خودم باهات اشنا شم . کلا درامد و ظاهر و تیپ و شخصیت خوبی داره ولی خب این قضیه نگرانم کرده

اونا مشهدین ما تهران . میگه از خانواده و مادرم نمیتونم دور شم ، مشهد زندگی کنیم اگه جور شد انشالله 

زندگی در غربت اونهم با پسر بچه ننه خیلی سختت می شه.خوب فکراتو بکن