آبجی من مشکل دارم
بهم تهمت زدن ابرومو بردن
الان برات میفرستم بخونش
دقیقا دو سالو یک ماه پیش من فوت کردم بخداقسم فوت کردم فقط میدونم نانم خونه آبم خونه خوابم مرگ یعنی خون کل زندگیم رو گرفته
دو سال پیش تا الان تا همین لحظه وقتی خواب بودم دیدم شوهرم از تو گوشیم حافظ پنهان گوشی ی سری اسکرین شات پیدا کرده بود
ک بعد من فهمیدم ک دوست نامسلمانم ک ی دونه عکس سه در چهار منو داشته ازش سواستفاده کرده برای یکی دیگه فرستاده با اکانت من وارد شده من اصلا ب خدا قسم مجازی ندارم و نداشتم با چندنفر چت کرده حتی اسکرین شات چتای برادرش با دوست دخترش ک هم اسم من بود ب شانس پدرسگ من
بماند شوهرم اون روز یعنی دقیقا ۲سال پیش بلاهایی ب سرم آورد ک قابل جبران نبود دیگه
رفت برادره دوستمو پیدا کرد کتکش زد که بدرک حقش بود
برادره دوستم شماره دوست دخترشو داد ب شوهرم گفت من با این دوستم دختره ب شوهرم زنگ زد گفت من با فلانی دوستم چیمیگی و از این حرفا
خلاصه شوهرم باور نکرد گفت نه تو با این دوست یودی عکستم دادی بهش و....
شوهرم آبرومو برد همه جا پیش خانوادم