من شوهرم هردو کادر درمانیم یه تصمیمی گرفتیم
از اونجایی که خیلی برای مریض دلسوزی میکنیم تصمیم گرفتیم دیگه وقتمون و انرژیمون بزاریم رومریضی که خودش به خودش اهمیت میده ودنبال درمان
مثلا من مامای همراه بودم به خانم گفتم به هیچ پجه این موارد مصرف نکن واین ورزش انجام بده امروز براش مشکل پیش اومد و بردنش بیمارستان
تماس گرفتم گفتم چیشدع گقت فلان چیز خوردم و فلان جا رفتم فلان کار کردم درحالیکه من گفتم واسه شما مناسب نیست
منم هزینه این ماه آبان که داده بود برای مامای همراه به حسابش پس دادم و گفتم دنبال مامای جدید باش
کسی که خودش واس خودش ارزش قایل نیست منم نیستم
یا شوهرمم بیمارش مشکل پوستی داشته بهش رژیم داده
رژیمرعایت نکرد دوره درمانش سه ماهه بود دوباره از اول شروع شد شوهرمم بهش گفت دیگه نیا پیش من
کار درست همینه