2777
2789

من معاون یک آموزشگاه شدم الان سه ماه و نیم هست 

اولا مادرها مثل سبزه بهاری نشسته بودن توی دفتر دور هم جمع میشدن اونجا و تعریف می کردم و مدام سر یخچال آموزشگاه بودن 

خوب من گفتم این درست نیست و آروم آروم این روند رو درستش کردم بعد ازشون خواستم حتما بچیه تایم استراحت برای استادها بذارن چون بنده خدا استاد پنج ساعت فیکس سر کلاس بود بدون هیچ زنگ استراحتی 

خوب من بهشون گفتم و چند تا راهکار ارایه دادم تا به مشکل نخورن و این کار رو هم انجام دادن 

حالا دیشب بهشون گفتم من تجربه ای ندارم و شما تجربتون بیشتره لطفاً یه تایم بندی اصول کار ترم به من بدید مثلا سه روز اول ثبت نام یا هفته دوم ثبت حساب ها یا این چیزا 

در اومده به من میگه تو دیگه زیادی نظر میدی نظراتت برای خودت نگه دار تو کلاسیک فکر می کنی و خیلی طرز فکرت با ما فرق داره منم بهش گفتم خوب یکی دیگه رو بگیرید من یک ماه یا دو ماه بدون حقوق مواظبش هستم و یادش میدم تا بیاد جای من هیچ مشکلی نیست 

میگه نه اصلا این فکرها رو نکن ما می خوایم خودت باشی 

هم بهم توهین میکنند هم میگن نرو 

واقعا دیگه از رفتارهاشون خسته شدم 

فقط این هم نبوده بارها شده سر یه جریانی قشرق راه انداختند بعد مشخص شده اصلا همچین مشکلی نبوده و والدین اشتباه کردن

دیگه می خوام بیام بیرون واقعا با سیستم کاری و مدیریتیشون نمی تونم کنار بیام

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بگرد دنبال کار جدید اما کلا خودتو از بیکاری نترسون اگه مهارت داری

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

بگرد دنبال کار جدید اما کلا خودتو از بیکاری نترسون اگه مهارت داری

اره من برنامه نویسی می کردم قبلش و طراحی سایت 

از تو خونه نشستن و کار توی خونه خسته شدم رفتم اینجا کور و پشیمونم کردن

حرف خاصی نزدن فکرکردی کارهای دیگه خیلی خوب برخورد میکنن معلم مدرسه هم باشی مدیر کلی میاد نظر میده معاون از یک طرف خانواده ها از یک طرف دیگه یا تو شرکت باشی رییس از یک طرف کارمندهای از یک طرف دیگه باید تو محیط کار بی خیال باشی خیلی جدی نگیر

اره من برنامه نویسی می کردم قبلش و طراحی سایت از تو خونه نشستن و کار توی خونه خسته شدم رفتم اینجا کو ...

پس هیچی 

اگه مطمئنی مدیریتش غلطه بیا بیرون

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

استفا نده ولی خب زید هم نظر نده

خوب ببین مثلا من تو دفتر نشستم مادرها ده تا تو دفتر جمع شدن و بگو و بخند می کنند و مثلا من دارم ثبت حسابداری می کنم مادر میاد بالا سرم میگه توپ اینها همه ثبت نامه چرا اینجوری میزنینش 

الان استاد کجا رفت 

استاد امروز چی گفت ؟ چی کار باید بکنن 

و من باید هم مادرها رو راضی نگه دارم بعد خود مدیر میاد سر و صدا روی من یا استاد جلو مادرها یا هر استادی هر چی می‌داشت تو یخچال مادرها بر میداشتن می خوردم یا می بردن واقعا مدیریتی در کار نیست اونجا فقط گردانندگیه

خوب بهش میگم اینها اصرار اموزشگاست نباید مادرها بدونن 

اصلا من فقط بهشون پیشنهاد داده بودن خودشون دیدن درسته انجامش دادن 

پس هیچی اگه مطمئنی مدیریتش غلطه بیا بیرون

اره بابا اصلا مدیریتی در کار نیست فقط گردانندگیه 

خودش استاد هم هست کارش توی تدریس خوبه ولی به درد مدیریت نمی خوره واقعا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز