2777
2789

فیلم_سه_جلد



بازیگران:


کارگردان .............. مهدی اسماعیلی 

 

باران کوثری ................. مینو

آیناز کرمانی ................. نهال

سولماز غنی ............... همکار مینو

سارا توکلی .......... دوست مینو

فیلم درباره دختری شهرستانیه به نام «مینو» که در یک خونه قدیمی در تهران اجاره نشینه.


خانواده مینو در ابتدا مخالف اومدن دخترشون به تهران بودن ولی وقتی نتونستن جلوش رو بگیرن، ناچار پدر مینو طبقه بالای خونه رفیقش رو برای دخترش اجاره میکنه و از رفیقش هم میخواد حواسش به دخترش باشه.


مینو تو یک بهزیستی کار میکنه اما رفت و آمدهای خارج از وقت و غیبت های زیادش، بالاخره صدای رئیس موسسه رو در میاره و اختلافات بین اونها هر روز بیشتر میشه.


یکی از همکاران مینو که مدتیه متوجه شده حال دوستش مساعد نیست و از نظر روانی خیلی به هم ریخته، بهش نزدیک میشه و سعی میکنه سر از کارش در بیاره.

اما مینو چیزی بروز نمیده...

... کمی بعد دختر بچه ای به نام «نهال» از طرف دادگاه به بهزیستی سپرده میشه.


پدر نهال به خاطر نزاع خیابانی و قتل غیرعمد پسری جوان، در زندانه.

مادر نهال هم سالها قبل از دنیا رفته و چون کسی حضانت بچه رو قبول نکرده، دادگاه بچه رو به بهزیستی واگذار کرده تا زمانی که تکلیف پرونده پدرش مشخص بشه.

اما ولیّ دم به هیچ عنوان رضایت نمیدن.


مینو که دلبستگی عجیبی نسبت به این دختر پیدا کرده، چند باری به ملاقات خانواده مقتول میره و تلاش میکنه از اونها رضایت بگیره اما موفق نمیشه.


در این مدت نهال نیز به مینو علاقمند شده و اون رو مثل مادرش میدونه.


یک روز مینو با همکار صمیمیش درددل میکنه و بهش میگه دلیل این بی نظمی ها و غیبت هاش مشکلیه که براش به وجود اومده.

ظاهرا مینو بعد از اومدن به تهران عاشق پسری میشه و با هم رابطه برقرار میکنن. اما بعد از مدتی پسر از ایران مهاجرت میکنه و بعد از رفتن او، مینو متوجه میشه بارداره.

او که به علت بیماری خونی امکان سقط جنین رو نداره، حالا مستاصل شده و نمیدونه با بچه توی شکمش چکار کنه.


به پیشنهاد همکارش، اونا اول به یک مرکز سقط زیرزمینی میرن.

اما در آخرین لحظه مینو پشیمون میشه چرا که به خاطر بیماری انعقاد خونش، ممکنه بعد از سقط به خاطر خونریزی زیاد خودش هم از دنیا بره...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

... کمی بعد نقشه دیگه ای به ذهن مینو میرسه.

اون تصمیم میگیره توی صفحه حوادث روزنامه ها به دنبال اخبار دستگیری متجاوزین به نوامیس بگرده.

و بعد ادعا کنه توسط یکی از اونها مورد تجاوز قرار گرفته و باردار شده، تا بتونه مجوز برای سقط قانونی بگیره!


اما روزی که به کلانتری مراجعه میکنه و پلیس ازش میخواد چهره متجاوز روشناسایی کنه، از شدت فشار عصبی، دچار فروپاشی روانی شده و فرار میکنه.


روز بعد بهزیستی از مینو میخواد برای آخرین بار به همراه نهال، به منزل ولیّ دم برن و تلاش کنن رضایت اونارو جلب کنن.


مراجعات پی در پی خیرین به منزل خانواده مقتول، اونا رو خسته و کلافه کرده. در نتیجه وقتی مینو به منزل اونها مراجعه میکنه، برادر مقتول اون رو در اتاقی زندانی کرده و شروع به ضرب و شتم او میکنه.


مینو اما مقاومتی نمیکنه، بلکه در اثر ضربات اونها بتونه از شرّ جنین داخل شکمش خلاص بشه.

و وقتی با سر و روی خونین به بهزیستی برمیگرده، علیرغم فشارهای اونها برای تنظیم شکایت، اینکار رو نمیکنه و به امید سقط شدن بچه، به دکتر مراجعه میکنه.

اما متوجه میشه جنین هیچ آسیبی ندیده و کاملا سالمه.


مینو که هیچ راهی پیدا نمیکنه حتی به خودکشی هم فکر میکنه.

اما پشیمون میشه.


تا اینکه یکی از دوستانش راه حل عجیبی پیش پاش می‌ذاره...

... دوست مینو بهش پیشنهاد میده با پدر نهال معامله ای انجام بده.


اون از مینو میخواد به زندان بره و از پدر نهال بخواد بچه توی شکمش رو گردن بگیره.

در عوض مینو هم بعد از اعدام مرد، دختر اون رو به سرپرستی بگیره و به خونه خودش ببره.


مینو که چاره ای جز این نداره عصر همون روز به زندان میره و وقتی برمیگرده ادعا میکنه همه چیز درست شده و مرد قبول کرده بچه رو گردن بگیره.


روز بعد مینو با شناسنامه ش به زندان میره و با پدر نهال عقد میکنه و شب رو با هم در اتاق ملاقات شرعی سپری میکنن.

مدتی بعد هم با مدارک ازدواجش به بهزیستی میره و تقاضای گرفتن حضانت نهال رو میکنه.


رئیس موسسه که دل خوشی از مینو نداره در ابتدا مخالفت میکنه اما وقتی متوجه میشه مینو با پدر نهال ازدواج کرده و حالا میتونه قیّم قانونی دخترک باشه با بهت و حیرت، بچه رو به او تحویل میده...

... بالاخره روز اجرای حکم فرا میرسه.


مینو و دخترخوانده ش نهال، توی همون خونه اجاره ای زندگی جدیدی رو شروع کردن.

در حالیکه مدتیه با خانواده و آشنایان قطع رابطه کردن که کسی از ماجرا بویی نبره.


روز بعد گوشی مینو به صدا در میاد و از زندان بهش اطلاع میدن که خانواده مقتول در لحظه اعدام رضایت دادن و مرد بزودی آزاد میشه!


مینو که از شنیدن این خبر وحشت زده شده سراغ دوستش میره و ماجرا رو تعریف میکنه.

دوست مینو که علت نگرانی او رو درک نمیکنه، مینو رو دعوت به آرامش میکنه اما بی فایده ست.


چون مینو اعلام میکنه موقع ازدواج با پدر نهال، چیزی درباره بارداریش به اون نگفته و تنها دلیل این کار رو گرفتن حضانت نهال برای رضای خدا عنوان کرده و چون تصور میکرده مرد بزودی اعدام میشه، دلیلی ندیده واقعیت رو به اون بگه.

و الان نمیدونه بارداریش رو چطور به پدر نهال خبر بده.


دوست مینو ازش میخواد جنین رو به پدر نهال نسبت بده و ادعا کنه در شب ملاقات شرعی از او باردار شده.

و اگر شوهرش درباره دنیا آمدن زودهنگام بچه کنجکاوی کرد، بچه رو نارس قلمداد کنه.


اما مینو پرده از حقیقتی هولناک بر میداره و میگه در شب ملاقات شرعی هیچ رابطه ای بین اونها برقرار نشده و پدر نهال تنها برای نجات آینده دخترش، با مینو عقد کرده و به تصور خودش حاضر نشده جواب این فداکاری رو با شهوت بده!...

... دوست مینو که از این حجم حماقت شگفت زده شده، مینو رو از خودش می راند.


مینو با سر و وضعی آشفته به خونه برمیگرده.

وسایلش رو جمع میکنه و سپس به خونه صاحبخانه ش در طبقه پایین میره و ادعا میکنه حال پدرش بده و باید فورا به شهرستان برگرده و چون پولی در بساط نداره، پول پیش خونه و طلب میکنه.


صاحبخانه برای بازگرداندن پول پیش تقاضای زمان بیشتری میکنه و مینو دست خالی به خونه برمیگرده.


او که توان روبرو شدن با پدر نهال رو نداره، تصمیم میگیره فرار کنه.

پس نهال رو تنها میذاره و چمدانش رو برمیداره و به سمت مقصدی نا معلوم حرکت میکنه.

اما وقتی نگاه بغض آلود دخترک رو میبینه که از پشت پنجره رفتن مینو رو نظاره میکنه، پشیمون میشه و برمیگرده.


مینو که از دست و پا زدنهای بی فایده ش خسته شده، سرانجام تصمیم میگیره با واقعیت روبرو بشه و همه چیز رو برای پدر نهال تعریف کنه.


پس در سکوت منتظر بازگشت شوهرش میشه.

کمی بعد زنگ در به صدا در میاد و نهال با آغوشی باز به استقبال پدرش میره، در حالیکه مینو با نگرانی روی صندلی نشسته و نمیدونه چی در انتظارشه.




تمام

خیلی کار باحالی میکنی 

منی که بچه کوچیک دارم و نمیتونم برم سینما و دلم میخواد فیلم هارو ببینم تو اینجا میگی حال میکنم واقعا دستت درد نکنه

به قول نگار : ما هرچی تو زندگیمون خوردیم چوب سادگیمون بوده                متاهل و قطعا متعهد ، درخواست دوستی چه خانوم چه اقا رد میشه درخواست ممنوع ❌ یابو جان پرنسسعلی درخواست نده ❌  خدایا خودت درجریانی دیگه 💔🥀 دخترم نور قلبم امید زندگیم ❤️.  عاشق تیپ و مد 💝 راجب استایل کردن میتونید ازم سوال بپرسید ، در حد توانم راهنمایی می کنم 💝 همه لباس میپوشن اما تو استایل کن 🙂💝. اهل کتاب 📚 محترم باشیم این خیلی مهمه نصف مشکلاتمون به خاطر نا محترم بودنمونه 💝

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792