میخام دلی اینو بنویسم
چون نتونستم برا کس دیگه بگم ،۲ سال و خورده ای در حسرتش بودم شب و روز گریه از حال بدی بیماری پسوریازیس گرف صورتم و و کلا داغون بودم
بهترین سن جوونیم ۱۸ تا ب خود الان هدر رف
و الان که تازه تونستم باهاش ارتباط بگیرم فهمیدم اونی که تو ذهنم ازش ساخته بودم با اینی که میبینم جز نا امیدی چیزی نیس و حتی خیلی آدم پستی بود
ارزششو نداشت:(
ناراحتم بخاطر خودم ک هم عمرم هدر رفت الکی هم خودمو عذاب دادم