خاله ام شرایط زندگیش خوب نیست یعنی افتضاح ۲ ۳ سال اومده خونه پدر بزرگم بعد شوهرش شهر دیگه ماهی ی بار میاد سر میزنه چندین بار ورشکستگی و زندان و.....
ولی این حاضر نمیشه طلاق بگیره قهرم نمیره
داییم داشت بهش میگفت طلاق بگیری خودم حمایتت میکنم و
اینا
من یکمی از داییم حمایت کردم در حد ۲ ۳ جمله اون لحظه
بعدش انقد از من بدش اومد هیچی نگفت ولی مشخص بود
آیا کار اشتباهی کردم
بعد سر ی چیز دیگه بهم گفت نخود هر اش